نوع مقاله : گردآوری و مروری
نویسندگان
1 Institute of Economic Structures Research (GWSmbH) Heinrichstr. 30, 49080 Osnabrück, Germany
2 2UNU-MERIT, Keizer Karelplein 19, 6211TC Maastricht, The Netherlands
3 مترجم مقاله و دانشجوی دکتری مدیریت آینده پژوهی دانشگاه عالی دفاع ملی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Assuming that global oil production peaked, this paper uses scenario analysis to show the economic effects of a possible supply shortage and corresponding rise in oil prices in the next decade on different sectors in Germany and other major economies such as the U.S., Japan, China, the OPEC or Russia. Due to the price-inelasticity of oil demand the supply shortage leads to a sharp increase in oil prices in the second scenario, with high effects on GDP comparable to the effects of the global financial crises in 2008/09. Oil exporting countries benefit from high oil prices, whereas oil importing countries are negatively affected. Generally, the effects in the third scenario are significantly smaller than in the second, showing that energy efficiency measures and the switch to renewable energy sources decreases the countries’ dependence on oil imports and hence reduces their vulnerability to oil price shocks on the world market.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بحران سیاسی سال گذشتهی لیبی و کمبود عرضهی نفت و همچنین نوسانات شدید در قیمت انرژی طی چند سال گذشته روشن میسازد که امنیت انرژی بهاندازهی بهرهوری و پایداری تولید انرژی دارای اهمیت است. این موضوع در سال 2010 نیز توسط مرکز تحول نیروهای مسلح وزارت دفاع فدرال آلمان[1] بررسی شده (ZTB، 2010) و در مطالعهی این مرکز تأکید گردیده که سوختهای فسیلی بهخصوص نفت، برای تمام حوزههای استراتژیک بینالمللی از جمله عملکرد اقتصاد جهانی حائز اهمیت است. گرچه چشمانداز جهانی انرژی[2] (IEA، 2010) و همچنین گزارشهای متعدد دیگری پیشبینی کردهاند که روند تولید نفت قادر به برآورده کردن تقاضای نفت جهان طی دههی آینده است، لکن برخی مطالعات انجام شده پیرامون «نقطهی اوج نفت» نشانگر آن است که این پیشبینیها شاید بیش از اندازه خوشبینانه باشد.
مقایسهی نتایج پیشبینی عرضهی نفت در سراسر جهان در گزارش [3]LBST سال 2010 (با این فرض که تولید نفت اخیراً به اوج خود رسیده است) با پیشبینی تقاضای نفت در چشمانداز جهانی انرژی سال 2010 نشان میدهد که احتمال کمبود عرضهی نفت بسیار زیاد است و این کمبود طی ده سال آینده رو به فزونی است.
این مقاله بر اساس نتایج حاصل از یک مدل مبتنی بر تحلیل سناریو، پیامدهای اقتصادی ناشی از وقوع نقطهی اوج نفت در مقطع کنونی و کاهش قابل توجه تولید نفت در سالهای آینده را نشان میدهد. بدین منظور روند استخراج نفت و دیگر سوختهای فسیلی طبق گزارش LBST سال2010 در مُدل اقتصاد کلان جهانی موسوم به جینفورس [4](GINFORS) اجرا شده است. همچنین ظرفیتهای تکنولوژیکی بهرهوریِ انرژی و قابلیتهای انرژیهای تجدیدپذیر نیز در این سناریوها مدّنظر قرار گرفتهاند، گرچه نمیتوان آنها را با استفاده از روشهای اقتصادسنجی مرسوم پیشبینی کرد. در مدل جینفورس تقاضا و قیمتهای جهانی انرژی بهصورت درونزا[5] تعیین میشود؛ به زبان مدلسازی، این بدان معناست که قیمت نفت تا زمانی که تقاضای نفت با عرضهی آن برابر شود، افزایش مییابد. البته قیمت نفتی که با این روش بهدست میآید به هیچ وجه نباید بهعنوان قیمت نفتی که به احتمال زیاد بهوقوع خواهد پیوست درنظر گرفته شود، بلکه صرفاً این قیمت در چارچوب شرطی تحلیلی «اگر ... آنگاه ....» معنا میدهد. با درنظر گرفتن این فرض که عرضهی نفت در میانمدت ثابت خواهد ماند، میتوان گفت که آثار و پیامدهایی که در این تحقیق توضیح داده شده، کاملاً قابل اعتماد و قوی است.
در مدل جینفورس اثرات کاهش عرضهی نفت در اقتصاد کلان از طریق مقایسهی عرضه و تقاضای جهانی نفت و تطبیق آن با قیمتهای نفت مدلسازی شده است. چون مقالات محدودی پیرامون اثرات مستقیم کمبود نفت بر اقتصاد کلان وجود دارد، بنابراین مدلسازی از طریق افزایش قیمت نفت انجام شده است و بههمین دلیل آثاری که ما در این فرآیند خواهیم دید مربوط به اثرات اقتصاد کلان قیمت نفت است.
برای بررسی ادبیات گستردهی این موضوع، خوانندهی علاقهمند میتواند به هامیلتون[6] (2005) و کیلیان[7] (2007) مراجعه کند. طبق نظر جونز[8] و همکاران (2004) اثرات شوک قیمت نفت در سطح اقتصاد کلان مثلاً تأثیر آن بر تولید ناخالص داخلی[9] بهسختی قابل مدلسازی است؛ لذا مناسبترین مدلها عبارتند از مدلهای اقتصادسنجیِِ بخشی و غیرتجمیعی (غیرکلان) مثل مدل «خودرگرسیونی برداری»[10] و «مدل تصحیح خطای برداری»[11] یا مدلهایی چون «مولتیمود»[12] از صندوق بینالمللی پول یا «مدل اینترلینک»[13] از سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه[14]، آنها در تحقیق خود مروری کوتاه بر این نوع از مدلها نیز داشتهاند.
برای مدلسازی آثار اقتصاد کلان ناشی از کمبود نفت، ما از مدل جینفورس استفاده میکنیم؛ این مدل در واقع یک «مدل جهانی انرژی- اقتصاد- محیط»[15] است که براساس بخشهای اقتصادی و به تفکیک هر بخش و بهصورت غیرتجمعی تدوین و ارائه شده است. این مدل (که با استفاده از تحلیلهای اقتصادسنجی و مدلهای داده - ستانده در چارچوب اقتصاد کلان صورتبندی شده است) این اطمینان را ایجاد میکنند که ویژگیهای حسابداری حسابهای ملی نیز حفظ شده است.
مدل جینفورس اخیراً برای پاسخ به مسائل مختلف اقتصادی از جمله موضوعاتی نظیر اصلاح مالیات زیستمحیطی اروپا (لوتس و مایر[16]،2010 ؛ اکینس و اسپک[17]، 2011) و اثرات زیستمحیطی و اقتصادی پیمان کیوتو (لوتس و مایر، b 2009) و اثر تغییرات شدید قیمتهای انرژی بر تجارتِ بینالمللی (لوتس و مایر، a 2009) مورد استفاده قرار گرفته است.[18]
سناریوی پایه در این مقاله همان سناریوی «سیاست جدید»[19] در چشمانداز جهانی انرژی سال 2010 آژانس بینالمللی انرژی است. در سناریوی دوم به نام سناریوی «نقطهی اوج نفت»، فرض بر این است که تولید جهانی نفت به نقطهی اوج خود رسیده و در نتیجه، شکاف پیشبینی شده در چشمانداز جهانی انرژی سال2010 میان تقاضای نفت و عرضهی نفت تا سال 2020 وسیعتر میشود؛ نهایتاً سومین سناریوی این مقاله تحت عنوان «نقطهی اوج نفت EFF/RE[20]» طبق سناریوی ppm450 [21] آژانس بینالمللی انرژی ارزیابی شده است.
تقاضای انرژی در سناریوی «نقطهی اوج نفت» (سناریوی دوم) معادل تقاضای انرژی در سناریوی پایه است. برای طرف عرضه، فرض بر این است که تولید جهانی نفت به اوج خود رسیده و در طول دههی آینده تا سال 2020 به میزان قابل توجهی کاهش مییابد و عرضهی جهانی نفت دیگر با تقاضای نفت مطابقت نخواهد داشت. این موضوع در نمودار (1) نشان داده شده است. این کمبود نهتنها میتواند بهعلّت کاهش تولید نفت رخ دهد، بلکه بهدلیل بینظمی سیاسی یا درگیریهای نظامی نیز میتواند ایجاد شود، مانند آنچه از اوایل سال 2011 در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شده است.[22]
برای این مدل فرض میکنیم که تولید جهانی نفت در میانمدت از قیمت، مستقل و بعد از سال 2010 رو به کاهش است. فرض ثبات در عرضهی نفت نیز برای کوتاهمدت تا میانمدت قابل توجیه است، زیرا ظرفیت افزایش تولید بهدلیل نیاز به زمان و سرمایهگذاری با محدودیت مواجه است. در بلندمدت تولید نفت کمتر از کشش قیمتی است که پس از آن باید درنظر گرفته شود. کشش قیمت تقاضای نفت در مدل تخمین زده شده است. با استفاده از این نتایج، ممکن است قیمت نفت تا زمان کاهشِ تقاضای جهانی نفت و برابری آن با عرضه، افزایش پیدا کند. بنابر مفهوم کشش قیمت نسبت به تقاضا، قیمت نفت خام بعد از سال 2015 شدیداً افزایش خواهد یافت.
سومین سناریو در این مقاله تحت عنوان «نقطهی اوج نفتEFF/RE » نام برده شده است، در این سناریو نیز رسیدن به نقطهی اوج نفت مفروض میباشد و از سناریو ppm450 که توسط آژانس بینالمللی انرژی طرح شده است (IEA، 2009) بهعنوان یک راهنما برای توسعهی طرف تقاضا استفاده میشود. در این سناریو مفروضات عبارتند از: افزایش بهرهوری انرژی و استفادهی گسترده از منابع انرژی تجدیدپذیر.
تمام این سناریوها در مدل اقتصادسنجی جینفورس اجرا شده است. تفاوت آنها فقط مربوط به پیشفرضهای ارائه شده است و طبعاً تفاوت در نتایج، ناشی از تفاوت در فرضیات مربوط به عرضه و تقاضا است. نتایج حاصل از این تجزیه و تحلیل باید با استفاده از معادلهی شرطی «اگر.... آنگاه ....» تفسیر شوند و روابط بهصورت نسبی و نه مطلق مشاهده گردند.
سه پرسش اساسی که این تحلیل میتواند به آنها پاسخ دهد عبارتند از:
• زمانی که تقاضا بهتدریج در حال افزایش است، اثرات کمبود عرضهی نفت در فضای کسب و کار چیست؟ (مقایسهی سناریو «نقطهی اوج نفت» با «سناریوی پایه»)
• پیامدهای کاهش تولید نفت همزمان با اجرای برنامهی جهانی حفاظت از آب و هوا، شامل بهبود بهرهوری انرژی و توسعهی انرژیهای تجدیدپذیر چیست؟ (مقایسهی سناریوهای «نقطهی اوج نفت» و «نقطهی اوج نفت EFF/RE»)
• مزایای اقتصادی استفاده از برنامهی جهانی حفاظت از آب و هوا همزمان با کاهش عرضهی نفت، در مقایسه با استمرار توسعهی معمول کسب و کار چیست؟ (مقایسهی سناریوی «نقطهی اوج نفت EFF/RE» با «سناریوی پایه»)
1-2. قیمت نفت
کاهش عرضهی نفت در دههی آینده همراه با افزایش تقاضا برای نفت تا سال 2020 بهعنوان مفروضات سناریوی پایه منجر به افزایش شدید قیمت نفت میشود تا زمانی که تقاضای نفت با عرضهی نفت تعادل یابد. در سناریوی «نقطهی اوج نفت» در صورت عدم بهبود بهرهوری انرژی و بدون افزایش استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، کمبود عرضه از سال 2015 آشکار خواهد شد، بهطوری که قیمت نفت بهشدت افزایش خواهد یافت و تا 600 دلار در هر بشکه در سال2020 خواهد رسید. این مطلب در نمودار (2) قابل مشاهده است. این قیمت برای کشور آلمان و بر اساس قیمت ثابت و با استفاده از شاخص قیمت این کشور، حدود 420 دلار خواهد بود؛ در کشورهای دیگر این رقم بهدلیل انتظاراتِ تورمی بالاتر است. البته آژانس بینالمللی انرژی (IEA، 2009) قیمت نفت برای سال 2020 را بین 85 تا120 دلار بهازای هر بشکه در قیمتهای ثابت پیشبینی کرده است.
نمودار-1. عرضه و تقاضای جهانی نفت
5000 4500 4000 3500 3000 2500 2000 1500 1000 500 0
|
2020 2019 2018 2017 2016 2015 2014 2013 2012 2011 2010 2009 2008 2007 2006 2005 |
حداکثر تولید نفت در «سناریوی نقطه اوج نفت»
تقاضای نفت در سناریوی پایه و سناریوی نقطهی اوج نفتEFF/RE |
قیمت اجتنابناپذیر نفت درصورت برابری عرضه و تقاضا در سال 2020 در سناریو «نقطهی اوج نفت EFF/RE» تنها نیمی از قیمت در سناریوی «نقطهی اوج نفت»، یعنی 300 دلار فعلی یا 210 دلار بهازای هر بشکه در قیمتهای ثابت است که در آن صورت نیز بهطور قابل ملاحظهای از گرانترین دوره یعنی سال 2008 که قیمت نفت 150 دلار در هر بشکه بود، بالاتر است.
افزایش قیمت نفت خام، آثار مستقیم و غیرمستقیم بر قیمت سایر کالاها نیز دارد و میزان این تأثیر به وابستگی آن کالاها به نفت بستگی دارد. جینفورس قادر است این اثرات را با مدل داده - ستانده و تجارت دوجانبه نشان دهد. نتایج مربوط به آثار هر بخش نیز در صورت درخواست، توسط نویسندگان قابل ارائه است.
نمودار-2. روند افزایش قیمت نفت در سناریوهای سهگانه
700 600 500 400 300 200 100 0 |
2020 2015 2010 2005 2000 1995 1990 |
سناریوی پایه
سناریوی نقطه اوج نفت
سناریوی نقطهی اوج نفت EFF/RE |
2-2. عرضه و تقاضای انرژی
نمودار (3) نشان میدهد که طبق سناریوی پایه، تقاضای انرژی برای تمام حاملهای انرژی تا سال 2020 به شدت افزایش مییابد. در هر دو سناریوی دیگر تقاضا برای سوختهای فسیلی بهطور قابل توجهی در سال 2020 کمتر است. افزایش تقاضا برای گاز نیز در سناریوی «نقطهی اوج نفت» تا حدودی باعث کاهش تقاضای نفت میشود. از زغالسنگ بهدلیل کاهش فعالیتهای اقتصادی در جهان، بهخصوص در چین استفادهی کمتری صورت میپذیرد.
|
000/16 000/14 000/12 000/10 000/8 000/6 000/4 000/2 0 |
2020 2020 2020 2015 2008 2004 |
سناریوی نقطهی اوج نفت EFF/RE |
سایر انرژیهای تجدیدپذیر زیست توده سوخت هیدروژن انرژی هسته ای نفت گاز زغال سنگ |
|
نمودار-3. تقاضای جهانی انرژی
زیست توده[23]، انرژی تجدیدپذیر دیگری است و انرژی هستهای نیز نقش ناچیزی در سناریوی «نقطهی اوج نفت» تا سال 2020 بازی میکنند. افزایش بهرهوری انرژی و استفادهی گسترده از انرژیهای تجدیدپذیر در سبد انرژی جهان در سناریوی «نقطهی اوج نفت EFF/RE» در سال 2020 بهوضوح قابل مشاهده و تقاضای جهانی برای سوختهای فسیلی بهطور قابل توجهی پایینتر از دو سناریوی دیگر است. تولید جهانی نفت در سناریوهای «نقطهی اوجِ نفت» و «نقطهی اوج نفت EFF/RE» در نمودار (4) نشان داده شده است؛ تولید در تمام مناطق کاهش مییابد، در حالی که سهم نسبی کشورها در تولید نفت بهسختی تغییر میکند.
نمودار-4. تولید جهانی نفت
|
2020 2015 2010 2005 |
4500 4000 3500 3000 2500 2000 1500 1000 500 0
|
|
3-2. اثرات اقتصاد کلان
جینفورس، شاخصهای تولید، قیمت و اشتغال را برای 41 بخش اقتصادی در کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه(OECD) مدلسازی کرده است. شاخصهای اقتصاد کلان مانند تولید ناخالص داخلی، مصرف بخش خصوصی و عمومی، سرمایهگذاری، واردات، صادرات، اشتغال کل، شاخص قیمت یا دستمزد ساعتی برای همهی کشورها و مناطق بهصورت تجمیع شده در دسترس است.
نمودار-5. تولید ناخالص داخلی در سال 2020
تفاوت بین «نقطهی اوج نفت»، «نقطهی اوج نفت RE/EFF» و سناریوی پایه
40 30 20 10 0 10- 20- 30- |
سناریوی نقطهی اوج نفت سناریوی نقطهی اوج نفت EFF/RE |
افزایش بسیار زیاد قیمت نفت در سناریوی «نقطهی اوج نفت» تأثیر شدیدی بر توسعهی اقتصادی تکتک کشورها خواهد گذاشت. این پیامدها حتی با آثار بحران مالی و اقتصادی سال 2008/2009 قابل مقایسه نیست. کشورهای صادرکنندهی نفت از افزایش قیمت نفت بهشدت بهره میبرند، هرچند که حجم صادرات نفت آنها کاهش یابد؛ بر همین اساس، تولید ناخالص داخلی روسیه و کشورهای عضو اوپک بعد از «نقطهی اوج نفت» حدود 35 درصد افزایش خواهد یافت (به نمودار (5) توجه نمایید). در این شرایط و با اِعمال ضریب همترازی، کاهش حجم صادرات نفت بیش از افزایش قیمت است. حتی اگر انگلستان و ایالات متحدهی آمریکا در سال 2020 فقط واردکنندهی نفت باشند، بهدلیل تولید داخلی نفت، تولید ناخالص داخلی آنها در «نقطهی اوج نفت» نسبت به نقطهی شروع مطالعه کاهش مییابد و اساساً کاهش تولید ناخالص داخلی این دو کشور، کمتر از کشورهایی مانند فرانسه، ژاپن و هند است، حتی اگر فقط کمی تولید نفت داخلی داشته باشند. کشور چین نیز هرچند که در میان 15 کشور برتر صاحب ذخایر نفت (IEA، 2010) رتبهبندی شده است، اما بهشدت از کاهش تولید نفت تأثیر منفی خواهد گرفت، زیرا با افزایش شدید تقاضای انرژی مواجه است و افزایش تولید نفت داخلی این کشور تکافوی آن را نخواهد کرد. با این حال، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در همهی کشورها به غیر از ژاپن مثبت باقی میماند. برنامههای افزایش بهرهوری و رشد استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر که در سناریوی «نقطهی اوج نفت RE/EFF» مدلسازی شده است میتواند به میزان قابلتوجهی روند افزایش قیمت نفت را کاهش و
در نتیجه اثرات منفی اقتصادی را کنترل نماید. بهطور کلی، نفوذ اقتصادی کشورهای صادرکنندهی نفت در بازارهای جهانی برخلاف سایر کشورها افزایش مییابد.
از سوی دیگر، تأثیرات نسبتاً کم بر اقتصاد آلمان را بایستی با برخی عوامل توضیح داد. آلمان از بهرهوری بسیار بالای نفت برخوردار است و برای هر واحد تولید در مقایسه با آمریکا به حدود نیم واحد نفت و در مقایسه با چین یک چهارم واحد نفت نیاز دارد. این مقایسه در نمودار (6) قابل مشاهده است. مشکل آلمان و کشورهایی نظیر فرانسه، ژاپن، کره جنوبی و هند این است که هیچگونه ذخایر نفتی داخلی در اختیار ندارند و از این رو بهطور کامل به واردات نفت تکیه دارند و نفت نیز به نوبهی خود به قیمت بسیار بالا و ناپایدار مورد معامله قرار میگیرد. از سوی دیگر آمریکا، انگلستان و چین مقداری نفت تولید داخلی دارند و از این رو وابستگی شدیدی به واردات نفت ندارند. با این حال، کاهش مصرف نفت برای کشورهای صنعتی مانند آلمان از اقتصادهای نوظهور هند و چین آسانتر است.
نمودار-6. بازده نفت
ساختار اقتصادی و قابلیت تجاری و فناوری کشورها نیز با پیامدهای اقتصاد کلان ارتباط دارد.
مثلاً آلمان بهعنوان یکی از کشورهای تولیدکنندهی محصولات باکیفیت شناخته میشود و هزینههای
حمل و نقل در مقایسه با ارزش افزودهی کالاهای آن، نقش جزئی در رقابت اقتصادی دارد؛ از سوی دیگر آن دسته از کالاهای سرمایهای که بهرهوری انرژی را افزایش میدهند، بازار خوبی بعد از نقطهی اوج نفت در جهان خواهند داشت. علاوه بر این، کشورهای تولیدکنندهی نفت سهم بالایی از صادرات آلمان را به خود اختصاص خواهند داد؛ این موضوعات اثرات مثبت غیرمستقیم بر اقتصاد آلمان میگذارد.
3. نتیجهگیری
این تجزیه و تحلیل، اثرات اقتصادی احتمالی ناشی از کاهش قابل توجه تولید جهانی نفت طی دههی آینده را نشان میدهد. با فرض این که تقاضای جهانی برای نفت و فرآوردههای نفتی استمرار مییابد، با توجه به کشش طبیعی قیمت در بازار نفت، قیمت نفت در کوتاهمدت تا میانمدت بهشدت افزایش خواهدیافت. تنها با تغییری کوچک در عرضه و تقاضا، نوسانات شدیدی در قیمت نفت رخ میدهد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که نوسانات شدید قیمت مانند تجربهی سال گذشته بهراحتی امکانپذیر است.
کمبود نفت ابتدا بهشدت بر بخش حمل و نقل تأثیر میگذارد، اما بعد از آن دارای اثرات غیرمستقیم بر تمام بخشهای دیگر زنجیرههای اقتصادی تولید در جهان خواهد بود. واکنش میانمدت به کمبود نفت در سیستم انرژی جهان و افزایش قابل توجه در قیمت آن، میتواند منجر به صرفهجویی در انرژی و جایگزینی برای کاهش تقاضای جهانی انرژی گردد. پیامدهای اقتصاد کلان جهانی ناشی از افزایش قیمت نفت به اندازهای زیاد است که تا حدودی فقط با اثرات بحران مالی و اقتصادی سالهای 2008 و 2009 قابل مقایسه خواهد بود. تأثیرپذیری کشورها نیز از این روند بسیار متفاوت است، مثلاً کشورهای صادرکنندهی نفت، اهمیت بیشتری در اقتصاد جهانی مییابند در حالی که نفوذ کشورهای واردکنندهی نفت کاهش مییابد.
مقایسهی سناریوهای «نقطهی اوج نفت» و «نقطهی اوج نفت EFF/RE» نشان میدهد که پایبندی به برنامهی جهانی حفاظت از آب و هوا میتواند اثرات منفی اقتصادی ناشی از کمبود عرضهی نفت را بهخوبی کاهش دهد و از افزایش شدید قیمت نفت جلوگیری نماید.
دلایل کمبود نفت، علاوه بر تحقّقِ فرضیهی نقطهی اوج نفت، میتواند ناشی از اختلالات سیاسی، درگیریهای نظامی و یا حملات تروریستی در کشورهای تولیدکنندهی نفت نیز باشد؛ بهعبارت دیگر برای تحلیل اثرات اقتصاد کلان ناشی از کمبود نفت، منشأ واقعی کمبود نفت و تطابق آن با افزایش قیمت نفت اهمیتی ندارد. این تجزیه و تحلیل نشان میدهد که بعد از نقطهی اوج نفت نهتنها کاهش تولید گازهای گلخانهای، بلکه کمبود سوختهای فسیلی بهویژه کمبود نفت و ضرورت تضمین امنیت انرژی، دلایل خوبی برای افزایش بهرهوری انرژی و توسعهی منابع انرژی تجدیدپذیر در چارچوب برنامههای جهانی برای حفاظت از آب و هوا است.
[1]. Bundeswehr Transformation Centre of the German Federal Ministry of Defence (de: Zentrum für Transformation der Bundeswehr - ZTB)
[2]. چشمانداز جهانی انرژی (Word Outlook Energy) عنوان یکی از مهمترین گزارشهای آماری- تحلیلی سالانهی آژانس بینالمللی انرژی (International Energy Agency) است. (مترجم)
[3]. Ludwig Boelkow System Technik نام یک شرکت معتبر مشاور آلمانی در زمینههای انرژی و محیطزیست است. (مترجم)
[4]. Global INterindustry FORecasting System (GINFORS)
[5]. متغیر درونزا یا وابسته (Endogenous) متغیری است که از حداقل یک متغیر دیگر در مدل و الگوی طراحیشده اثر میپذیرد؛ مقدار متغیر درونزا توسط سایر متغیرهای درون مدل تعیین میشود و در نتیجهی حل آن بهدست میآید. (مترجم)
[6]. Hamilton 2. Kilian 3. Jones 4. GDP
[10]. مدل خودرگرسیون برداری یا خودتوضیح برداری (VAR: Vector AutoRegressive Model)، یکی از مشهورترین مدلهای غیرساختاری چندمتغیّره در اقتصادسنجی است. (مترجم)
[11]. مدل تصحیح خطای برداری(VEC: Vector Error Correction Model) ، یکی از مدلهای غیرساختاری و پویای اقتصادسنجی است که امکان تعیین روابط بلندمدت بین متغیّرهای اقتصادی درونزا را مهیا میسازد.(مترجم)
[12]. Multimod 8. Interlink 9. OECD
[15]. مدلهای اقتصادسنجی انرژی به چند گروه تقسیم میشوند؛ نسل سوم این مدلها به مدلهای انرژی- اقتصاد- محیط مشهور هستند. (مترجم)
[16]. Lutz and Meyer 12. Ekins and Speck
[18]. برای مطالعهی بیشتر دربارهی مدل جینفورس ر.ک. لوتس و دیگران (2010) یا لوتس و مایر(b/a 2009،2010).
[19]. سناریوی «سیاست جدید» (New Policy Scenario) در گزارش آژانس بینالمللی انرژی بر پایهی اجرای محتاطانه توافقات، برنامهها و تدابیری که در نشست سازمان ملل در کپنهاگ تصویب شده، شکل گرفته است. سیاستهای کلی که بر طبق این توافقات دنبال میشوند، عبارتند از: توافق و تعهد دولتها برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای؛ طرح حذف یارانههای انرژی. در صورت تحقق این سناریو، انتشار گازهای گلخانهای تا سال 2015 همچنان افزایش مییابد و از سال 2015 تا 2035 روند کاهشی در پیش خواهد گرفت؛ براساس این سناریو، میزان انتشار گازهای گلخانهای در اتمسفر، حداکثر به عدد ppm650 دی اکسیدکربن خواهد رسید و کرهی زمین افزایش دمای سه و نیم درجه سانتیگراد را تجربه خواهد کرد. (مترجم)
[20]. Energy EFFiciency – REnewable Energy (EFF/RE) (منظور از سومین سناریو، نقطهی اوج نفت همزمان با افزایش بهرهوری انرژی و جایگزینی و توسعهی انرژیهای تجدیدشونده است).
[21]. سناریوی ppm450(Scenario 450) بر مبنای توافقی است که طی نشست سازمان ملل متحد در کپنهاگ در دسامبر 2009 مدون گردید و طی آن کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) که بیشترین میزان انتشار گازهای گلخانهای را دارند بههمراه سایر کشورهای متحد، متعهد شدند که تا سال 2035، حداکثر میزان افزایش 2 درجه سانتیگراد را در روند افزایش دمای کرهی زمین (ناشی از فعالیتهای صنعتی بر پایهی سوختهای فسیلی) بپذیرند. از نظر زیست محیطی، حداکثر افزایش دمای 2 درجه سانتیگراد در دمای کرهی زمین، به معنای حداکثر حد مجاز ppm450 دی اکسیدکربن در گازهای گلخانهای موجود در اتمسفر است. این سناریو که در مطالعات آیندهی انرژی به سناریوی 450 مشهور است، بیان میکند که سیستم انرژی جهان، برای رسیدن به این هدف، چگونه میتواند عمل کند؛ اگرچه با توجه به امکانات و تکنولوژیهای موجود، رسیدن به این هدف پرهزینه و تا حدودی ناممکن به نظر میرسد. (مترجم)
[22]. این موضوع به مباحثی نظیر تحریمهای اقتصادی علیه کشورهای مهم تولیدکنندهی نفت مانند جمهوری اسلامی ایران نیز قابل تعمیم بهنظر میرسد. (مترجم)
[23]. Biomass