پیامدهای اقتصادی نقطۀ اوج نفت

نوع مقاله : گردآوری و مروری

نویسندگان

1 Institute of Economic Structures Research (GWSmbH) Heinrichstr. 30, 49080 Osnabrück, Germany

2 2UNU-MERIT, Keizer Karelplein 19, 6211TC Maastricht, The Netherlands

3 مترجم مقاله و دانشجوی دکتری مدیریت آینده پژوهی دانشگاه عالی دفاع ملی

چکیده

(صحت مطالب مقاله بر عهده نویسنده است و بیانگر دیدگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام نیست) 
چنانچه این فرض پذیرفته شود که تولید جهانی نفت در نقطۀ اوج خود می‌باشد، آنگاه با استفاده از روش تحلیل سناریو، اثرات اقتصادی ناشی از کمبود احتمالی عرضه و افزایش قیمت نفت در اقتصادهای بزرگ جهان از جمله آمریکا، آلمان، ژاپن، چین، روسیه یا کشورهای عضو اوپک طی دهۀ آینده قابل ارزیابی است. [در این مقاله سه سناریو مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. سناریوی پایه در چارچوب سناریوی «سیاست جدید» برگرفته از گزارش آژانس بین المللی انرژی قرار دارد]؛ در سناریوی دوم عدمِ کشش قیمت و کمبود عرضه، منجر به افزایش شدید قیمت نفت می شود و طبعاً بر تولید ناخالص داخلی کشورهای مورد بررسی تأثیراتی خواهد داشت. این تحولات با اثرات ناشی از بحران مالی جهانی در سال‌های 2008 و 2009 قابل مقایسه خواهد بود. در این سناریو کشورهای صادرکنندۀ نفت از افزایش قیمت نفت بهره‌مند می‌شوند، حال آن که تأثیر این موضوع بر کشورهای واردکنندۀ نفت منفی خواهد بود. در سناریوی سوم، اثرات کمبود نفت به میزان قابل توجهی کمتر از سناریوی دوم است، در این سناریو اقداماتی نظیر افزایش بهره‌وری انرژی و جایگزینی منابع انرژی تجدید‌پذیر، وابستگی کشورها به واردات نفت و در نتیجه آسیب‌پذیری آنها نسبت به شوکهای قیمت نفت در بازار جهانی را کاهش می‌دهد.  

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Economic Effects of Peak Oil

نویسندگان [English]

  • Ulrike Lehr 1
  • Christian Lutz 1
  • Kirsten S. Wiebe 2
  • Farzad Mokhles -al- Aemeh 3
چکیده [English]

Assuming that global oil production peaked, this paper uses scenario analysis to show the economic effects of a possible supply shortage and corresponding rise in oil prices in the next decade on different sectors in Germany and other major economies such as the U.S., Japan, China, the OPEC or Russia. Due to the price-inelasticity of oil demand the supply shortage leads to a sharp increase in oil prices in the second scenario, with high effects on GDP comparable to the effects of the global financial crises in 2008/09. Oil exporting countries benefit from high oil prices, whereas oil importing countries are negatively affected. Generally, the effects in the third scenario are significantly smaller than in the second, showing that energy efficiency measures and the switch to renewable energy sources decreases the countries’ dependence on oil imports and hence reduces their vulnerability to oil price shocks on the world market.

کلیدواژه‌ها [English]

  • : Peak oil
  • economic oil price effects
  • global energy-economy-environment model

مقدمه

بحران سیاسی سال گذشته‌ی لیبی و کمبود عرضه‌ی نفت و همچنین نوسانات شدید در قیمت انرژی طی چند سال گذشته روشن می­سازد که امنیت انرژی به‌اندازه‌ی بهره­­وری و پایداری تولید انرژی دارای اهمیت است. این موضوع در سال 2010 نیز توسط مرکز تحول نیروهای مسلح وزارت دفاع فدرال آلمان[1] بررسی شده (ZTB، 2010) و در مطالعه‌ی این مرکز تأکید گردیده که سوخت­های فسیلی به‌خصوص نفت، برای تمام حوزه­های استراتژیک بین­المللی از جمله عملکرد اقتصاد جهانی حائز اهمیت است. گرچه چشمانداز جهانی انرژی[2] (IEA، 2010) و همچنین گزارش­های متعدد دیگری پیش­بینی کرده­اند که روند تولید نفت قادر به برآورده کردن تقاضای نفت جهان طی دهه‌ی آینده است، لکن برخی مطالعات انجام شده پیرامون «نقطه‌ی اوج نفت» نشانگر آن است که این پیش­بینی­ها شاید بیش از اندازه خوش‌بینانه باشد.

مقایسه‌ی نتایج پیش‌بینی عرضه‌ی نفت در سراسر جهان در گزارش [3]LBST سال 2010 (با این فرض که تولید نفت اخیراً به اوج خود رسیده است) با پیش‌بینی تقاضای نفت در چشم‌انداز جهانی انرژی سال 2010 نشان می­دهد که احتمال کمبود عرضه‌ی نفت بسیار زیاد است و این کمبود طی ده سال آینده رو به فزونی است.

این مقاله بر اساس نتایج حاصل از یک مدل مبتنی بر تحلیل سناریو، پیامدهای اقتصادی ناشی از وقوع نقطه‌ی اوج نفت در مقطع کنونی و کاهش قابل توجه تولید نفت در سال‌های آینده را نشان می­دهد. بدین منظور روند استخراج نفت و دیگر سوخت­های فسیلی طبق گزارش LBST سال2010 در مُدل اقتصاد کلان جهانی موسوم به جینفورس [4](GINFORS) اجرا شده است. همچنین ظرفیت­های تکنولوژیکی بهره­وریِ انرژی و قابلیت­های انرژی­های تجدیدپذیر نیز در این سناریوها مدّنظر قرار گرفته­اند، گرچه نمی‌توان آن‌ها را با استفاده از روش­های اقتصادسنجی مرسوم پیش­بینی کرد. در مدل جینفورس تقاضا و قیمت‌های جهانی انرژی به‌صورت درون­زا[5] تعیین می­شود؛ به زبان مدل­سازی، این بدان معناست که قیمت نفت تا زمانی که تقاضای نفت با عرضه‌ی آن برابر شود، افزایش می­یابد. البته قیمت نفتی که با این روش به‌دست می­آید به هیچ وجه نباید به­عنوان قیمت نفتی که به احتمال زیاد به‌وقوع خواهد پیوست درنظر گرفته شود، بلکه صرفاً این قیمت در چارچوب شرطی تحلیلی «اگر ... آنگاه ....» معنا می­دهد. با درنظر گرفتن این فرض که عرضه‌ی نفت در میان‌مدت ثابت خواهد ماند، می­توان گفت که آثار و پیامدهایی که در این تحقیق توضیح داده شده، کاملاً قابل اعتماد و قوی است.

 

  1. ساختار مدل و سناریو

در مدل جینفورس اثرات کاهش عرضه‌ی نفت در اقتصاد کلان از طریق مقایسه‌ی عرضه و تقاضای جهانی نفت و تطبیق آن با قیمت­های نفت مدل­سازی شده است. چون مقالات محدودی پیرامون اثرات مستقیم کمبود نفت بر اقتصاد کلان وجود دارد، بنابراین مدل­سازی از طریق افزایش قیمت نفت انجام شده است و به­همین دلیل آثاری که ما در این فرآیند خواهیم دید مربوط به اثرات اقتصاد کلان قیمت نفت است.

برای بررسی ادبیات گسترده‌ی­ این موضوع، خواننده‌ی علاقه­مند می­تواند به هامیلتون[6] (2005) و کیلیان[7] (2007) مراجعه کند. طبق نظر جونز[8] و همکاران (2004) اثرات شوک قیمت نفت در سطح اقتصاد کلان مثلاً تأثیر آن بر تولید ناخالص داخلی[9] به‌سختی قابل مدل­سازی است؛ لذا مناسب‌ترین مدل‌ها عبارتند از مدل­های اقتصاد­سنجیِِ ­بخشی و غیرتجمیعی (غیر­کلان) مثل مدل «خودرگرسیونی برداری»[10] و «مدل تصحیح خطای برداری»[11] یا مدل‌هایی چون «مولتی­مود»[12] از صندوق بین‌المللی پول یا «مدل اینترلینک»[13] از سازمان همکاری­های اقتصادی و توسعه[14]، آن‌ها در تحقیق خود مروری کوتاه بر این نوع از مدل­ها نیز داشته­اند.

برای مدل­سازی آثار اقتصاد کلان ناشی از کمبود نفت، ما از مدل جینفورس استفاده می­کنیم؛ این مدل در واقع یک «مدل جهانی انرژی- اقتصاد- محیط»[15] است که براساس بخش­های اقتصادی و به تفکیک هر بخش و به‌صورت غیرتجمعی تدوین و ارائه شده است. این مدل (که با استفاده از تحلیل­های اقتصادسنجی و مدل‌های داده - ستانده در چارچوب اقتصاد کلان صورت­بندی شده است) این اطمینان را ایجاد می­کنند که ویژگی‌های حسابداری حساب­های ملی نیز حفظ شده است.

مدل جینفورس اخیراً برای پاسخ به مسائل مختلف اقتصادی از جمله موضوعاتی نظیر اصلاح مالیات زیست‌محیطی اروپا (لوتس و مایر[16]،2010 ؛ اکینس و اسپک[17]، 2011) و اثرات زیست‌محیطی و اقتصادی پیمان کیوتو (لوتس و مایر، b 2009) و اثر تغییرات شدید قیمت­های انرژی بر تجارتِ بین­المللی (لوتس و مایر، a 2009) مورد استفاده قرار گرفته است.[18]

سناریوی پایه در­ این مقاله همان سناریوی «سیاست جدید»[19] در چشم­انداز جهانی انرژی سال 2010 آژانس بین­المللی انرژی است. در سناریوی دوم به نام سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت»، فرض بر این است که تولید جهانی نفت به نقطه‌ی اوج خود رسیده و در نتیجه، شکاف پیش‌بینی شده در چشم‌انداز جهانی انرژی سال2010 میان تقاضای نفت و عرضه‌ی نفت تا سال 2020 وسیع‌تر می­شود؛ نهایتاً سومین سناریوی این مقاله تحت عنوان «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE[20]» طبق سناریوی ppm450 [21] آژانس بین‌المللی انرژی ارزیابی شده است.

تقاضای انرژی در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت» (سناریوی دوم) معادل تقاضای انرژی در سناریوی پایه است. برای طرف عرضه، فرض بر این است که تولید جهانی نفت به اوج خود رسیده و در طول دهه‌ی آینده تا سال 2020 به میزان قابل توجهی کاهش می­یابد و عرضه‌ی جهانی نفت دیگر با تقاضای نفت مطابقت نخواهد داشت. این موضوع در نمودار (1) نشان داده شده است. این کمبود نه‌­تنها می­تواند به‌علّت کاهش تولید نفت رخ دهد، بلکه به‌دلیل بی­نظمی سیاسی یا درگیری­های نظامی نیز می­تواند ایجاد شود، مانند آنچه از اوایل سال 2011 در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شده است.[22]

برای این مدل فرض می­کنیم که تولید جهانی نفت در میان‌مدت از قیمت، مستقل و بعد از سال 2010 رو به کاهش است. فرض ثبات در عرضه‌ی نفت نیز برای کوتاه­مدت تا میان­مدت قابل توجیه است، زیرا ظرفیت افزایش تولید به­دلیل نیاز به زمان و سرمایه­گذاری با محدودیت مواجه است. در بلندمدت تولید نفت کمتر از کشش قیمتی است که پس ­از آن باید درنظر گرفته شود. کشش قیمت تقاضای نفت در مدل تخمین زده شده است. با استفاده از این نتایج، ممکن است قیمت نفت تا زمان کاهشِ تقاضای جهانی نفت و برابری آن با عرضه، افزایش پیدا کند. بنابر مفهوم کشش قیمت نسبت به تقاضا، قیمت نفت خام بعد از سال 2015 شدیداً افزایش خواهد یافت.

سومین سناریو در این مقاله تحت عنوان «نقطه‌ی اوج نفتEFF/RE » نام برده شده است، در این سناریو نیز رسیدن به نقطه‌ی اوج نفت مفروض می­باشد و از سناریو ppm450 که توسط آژانس بین‌المللی انرژی طرح شده است (IEA، 2009) به­عنوان یک راهنما برای توسعه‌ی طرف تقاضا استفاده می­شود. در این سناریو مفروضات عبارتند از: افزایش بهره­وری انرژی و استفاده‌ی گسترده از منابع انرژی تجدیدپذیر.

 

  1. نتایج مدل

تمام این سناریوها در مدل اقتصادسنجی جینفورس اجرا شده است. تفاوت آن‌ها فقط مربوط به پیش‌فرض­های ارائه شده است و طبعاً تفاوت در نتایج، ناشی از تفاوت در فرضیات مربوط به عرضه و تقاضا است. نتایج حاصل از این تجزیه و تحلیل باید با استفاده از معادله‌ی شرطی «اگر.... آنگاه ....» تفسیر شوند و روابط به‌صورت نسبی و نه مطلق مشاهده گردند.

سه پرسش اساسی که این تحلیل­ می­تواند به آن‌ها پاسخ دهد عبارتند از:

• زمانی که تقاضا به‌تدریج در حال افزایش است، اثرات کمبود عرضه‌ی نفت در فضای کسب و کار چیست؟ (مقایسه‌ی سناریو «نقطه‌ی اوج نفت» با «سناریوی پایه»)

• پیامدهای کاهش تولید نفت هم­زمان با اجرای برنامه‌ی جهانی حفاظت از آب و هوا، شامل بهبود بهره­وری انرژی و توسعه‌ی انرژی­های تجدیدپذیر چیست؟ (مقایسه‌ی سناریوهای «نقطه‌ی اوج نفت» و «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE»)

• مزایای اقتصادی استفاده از برنامه‌ی جهانی حفاظت از آب و هوا هم­زمان با کاهش عرضه‌ی نفت، در مقایسه با استمرار توسعه‌ی معمول کسب و کار چیست؟ (مقایسه‌ی سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE» با «سناریوی پایه»)

 

1-2. قیمت نفت

کاهش عرضه‌ی نفت در دهه‌ی آینده همراه با افزایش تقاضا برای نفت تا سال 2020 به‌عنوان مفروضات سناریوی پایه منجر به افزایش شدید قیمت نفت می­شود تا زمانی که تقاضای نفت با عرضه‌ی نفت تعادل یابد. در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت» در صورت عدم بهبود بهر­ه­وری انرژی و بدون افزایش استفاده از انرژی­های تجدیدپذیر، کمبود عرضه از سال 2015 آشکار خواهد شد، به‌طوری که قیمت نفت به‌شدت افزایش خواهد یافت و تا 600 دلار در هر بشکه در سال2020 خواهد رسید. این مطلب در نمودار (2) قابل مشاهده است. این قیمت برای کشور آلمان و بر اساس قیمت ثابت و با استفاده از شاخص قیمت این کشور، حدود 420 دلار خواهد بود؛ در کشورهای دیگر این رقم به­دلیل انتظاراتِ تورمی بالاتر است. البته آژانس بین‌المللی انرژی (IEA، 2009) قیمت نفت برای سال 2020 را بین 85 تا120 دلار به‌ازای هر بشکه در قیمت­های ثابت پیش‌بینی کرده است.

 

نمودار-1. عرضه و تقاضای جهانی نفت

 

5000

4500

4000

3500

3000

2500

2000

1500

1000

500

0

 

 

2020  2019  2018   2017   2016  2015   2014   2013  2012   2011   2010   2009   2008   2007   2006   2005

 

حداکثر تولید نفت در «سناریوی نقطه اوج نفت»

 

تقاضای نفت در سناریوی پایه و سناریوی نقطه‌ی اوج نفتEFF/RE

 

قیمت اجتناب‌ناپذیر نفت درصورت برابری عرضه و تقاضا در سال 2020 در سناریو «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE» تنها نیمی از قیمت در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت»، یعنی 300 دلار فعلی یا 210 دلار به‌ازای هر بشکه در قیمت­های ثابت است که در آن صورت نیز به­طور قابل ملاحظه­ای از گران­ترین دوره یعنی سال 2008 که قیمت نفت 150 دلار در هر بشکه بود، بالاتر است.

افزایش قیمت نفت خام، آثار مستقیم و غیرمستقیم بر قیمت سایر کالاها نیز دارد و میزان این تأثیر به وابستگی آن کالاها به نفت بستگی دارد. جینفورس قادر است این اثرات را با مدل داده - ستانده و تجارت دوجانبه نشان دهد. نتایج مربوط به آثار هر بخش نیز در صورت درخواست، توسط نویسندگان قابل ارائه است.

 

 

 

 

نمودار-2. روند افزایش قیمت نفت در سناریوهای سه­گانه

700

600

500

400

300

200

100

0

 

  2020                                                       2015                     2010                     2005                                        2000                                 1995              1990

 

سناریوی پایه

 

سناریوی نقطه اوج نفت

 

سناریوی نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE

 

2-2. عرضه و تقاضای انرژی

نمودار (3) نشان می­دهد که طبق سناریوی پایه، تقاضای انرژی برای تمام حامل­های انرژی تا سال 2020 به شدت افزایش می­یابد. در هر دو سناریوی دیگر تقاضا برای سوخت­های فسیلی به­طور قابل توجهی در سال 2020 کمتر است. افزایش تقاضا برای گاز نیز در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت» تا حدودی باعث کاهش تقاضای نفت می­شود. از زغال‌سنگ به‌دلیل کاهش فعالیت­های اقتصادی در جهان، به‌خصوص در چین استفاده‌ی کمتری صورت می­پذیرد.


 

 

 

 

000/16

000/14

000/12

000/10

000/8

000/6

000/4

000/2

0

 

  2020            2020             2020             2015                     2008              2004

 

سناریوی نقطه‌ی اوج نفت      EFF/RE

 

سایر انرژی‌های تجدیدپذیر

زیست توده

 سوخت هیدروژن

 انرژی هسته ای

نفت

گاز

زغال سنگ

 

 

نمودار-3. تقاضای جهانی انرژی

 

 

زیست توده[23]، انرژی تجدیدپذیر دیگری است و انرژی هسته­ای نیز نقش ناچیزی در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت» تا سال 2020 بازی می­کنند. افزایش بهره­وری انرژی و استفاده‌ی گسترده از انرژی‌های تجدیدپذیر در سبد انرژی جهان در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE» در سال 2020 به­وضوح قابل مشاهده و تقاضای جهانی برای سوخت­های فسیلی به‌طور قابل توجهی پایین­­تر از دو سناریوی دیگر است. تولید جهانی نفت در سناریوهای «نقطه‌ی اوجِ نفت» و «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE» در نمودار (4) نشان داده شده است؛ تولید در تمام مناطق کاهش می­یابد، در حالی که سهم نسبی کشورها در تولید نفت به‌سختی تغییر می­کند.

 


 

نمودار-4. تولید جهانی نفت

 

 

                 2020                                                  2015                                    2010                                                             2005

 

4500

4000

3500

3000

2500

2000

1500

1000

500

0

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

3-2. اثرات اقتصاد کلان

جینفورس، شاخص­های تولید، قیمت و اشتغال را برای 41 بخش اقتصادی در کشورهای عضو سازمان  همکاری­های اقتصادی و توسعه(OECD)  مدل­سازی کرده است. شاخص‌های اقتصاد کلان مانند تولید ناخالص داخلی، مصرف بخش خصوصی و عمومی، سرمایه­گذاری، واردات، صادرات، اشتغال کل، شاخص قیمت یا دستمزد ساعتی برای همه‌ی کشورها و مناطق به‌صورت تجمیع شده در دسترس است.

 

نمودار-5. تولید ناخالص داخلی در سال 2020

تفاوت بین «نقطه‌ی اوج نفت»، «نقطه‌ی اوج نفت RE/EFF» و سناریوی پایه

40

30

20

10

0

10-

20-

30-

 

سناریوی نقطه‌ی اوج نفت

سناریوی نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE

 

افزایش بسیار زیاد قیمت نفت در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت» تأثیر شدیدی بر توسعه‌ی اقتصادی تک‌تک کشورها خواهد گذاشت. این پیامدها حتی با آثار بحران مالی و اقتصادی سال 2008/2009 قابل مقایسه نیست. کشورهای صادرکننده‌ی نفت از افزایش قیمت نفت به‌شدت بهره می­برند، هرچند که حجم صادرات نفت آن‌ها کاهش یابد؛ بر همین اساس، تولید ناخالص داخلی روسیه و کشورهای عضو اوپک بعد از «نقطه‌ی اوج نفت» حدود 35 درصد افزایش خواهد یافت (به نمودار (5) توجه نمایید). در این شرایط و با اِعمال ضریب هم­ترازی، کاهش حجم صادرات نفت بیش از افزایش قیمت است. حتی اگر انگلستان و ایالات متحده‌ی آمریکا در سال 2020 فقط واردکننده‌ی نفت باشند، به­دلیل تولید داخلی نفت، تولید ناخالص داخلی آن‌ها در «نقطه‌ی اوج نفت» نسبت به نقطه‌ی شروع مطالعه کاهش می‌یابد و اساساً کاهش تولید ناخالص داخلی این دو کشور، کمتر از کشورهایی مانند فرانسه، ژاپن و هند است، حتی اگر فقط کمی تولید نفت داخلی داشته باشند. کشور چین نیز هرچند که در میان 15 کشور برتر صاحب ذخایر نفت (IEA، 2010) رتبه‌بندی شده است، اما به‌شدت از کاهش تولید نفت تأثیر منفی خواهد گرفت، زیرا با افزایش شدید تقاضای انرژی مواجه است و افزایش تولید نفت داخلی این کشور تکافوی آن را نخواهد کرد. با این حال، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در همه‌ی کشورها به غیر از ژاپن مثبت باقی می­ماند. برنامه­های افزایش بهره­وری و رشد استفاده از انرژی­های تجدیدپذیر که در سناریوی «نقطه‌ی اوج نفت RE/EFF» مدل‌سازی شده است می­تواند به میزان قابل­توجهی روند افزایش قیمت نفت را کاهش و
در نتیجه اثرات منفی اقتصادی را کنترل نماید. به‌طور کلی، نفوذ اقتصادی کشورهای صادرکننده‌ی نفت در بازارهای جهانی برخلاف سایر کشورها افزایش می­یابد.

از سوی دیگر، تأثیرات نسبتاً کم بر اقتصاد آلمان را بایستی با برخی عوامل توضیح داد. آلمان از بهره‌وری بسیار بالای نفت برخوردار است و برای هر واحد تولید در مقایسه با آمریکا به حدود نیم واحد نفت و در مقایسه با چین یک چهارم واحد نفت نیاز دارد. این مقایسه در نمودار (6) قابل مشاهده است. مشکل آلمان و کشورهایی نظیر فرانسه، ژاپن، کره جنوبی و هند این است که هیچ‌گونه ذخایر نفتی داخلی در اختیار ندارند و از این رو به‌طور کامل به واردات نفت تکیه دارند و نفت نیز به نوبه‌ی خود به قیمت بسیار بالا و ناپایدار مورد معامله قرار می­گیرد. از سوی دیگر آمریکا، انگلستان و چین مقداری نفت تولید داخلی دارند و از این رو وابستگی شدیدی به واردات نفت ندارند. با این حال، کاهش مصرف نفت برای کشورهای صنعتی مانند آلمان از اقتصادهای نوظهور هند و چین آسان­تر است.

 

 

 

 

 

 

 

نمودار-6. بازده نفت

  ساختار اقتصادی و قابلیت تجاری و فناوری کشورها نیز با پیامدهای اقتصاد کلان ارتباط دارد. 

مثلاً آلمان به­عنوان یکی از کشورهای تولید­کننده‌ی محصولات باکیفیت شناخته می­شود و هزینه­های
حمل و نقل در مقایسه با ارزش افزوده‌ی کالاهای آن، نقش جزئی در رقابت اقتصادی دارد؛ از سوی دیگر آن دسته از کالاهای سرمایه­ای که بهره­وری انرژی را افزایش می­دهند، بازار خوبی بعد از نقطه‌ی اوج نفت در جهان خواهند داشت. علاوه بر این، کشورهای تولیدکننده‌ی نفت سهم بالایی از صادرات آلمان را به خود اختصاص خواهند داد؛ این موضوعات اثرات مثبت غیرمستقیم بر اقتصاد آلمان می­گذارد.

 3. نتیجه‌گیری 

این تجزیه و تحلیل، اثرات اقتصادی احتمالی ناشی از کاهش قابل توجه تولید جهانی نفت طی دهه‌ی آینده را نشان می­دهد. با فرض این که تقاضای جهانی برای نفت و فرآورده­های نفتی استمرار می­یابد، با توجه به کشش طبیعی قیمت در بازار نفت، قیمت نفت در کوتاه‌مدت تا میان­مدت به‌شدت افزایش خواهدیافت. تنها با تغییری کوچک در عرضه و تقاضا، نوسانات شدیدی در قیمت نفت رخ می­دهد. یافته‌های این تحقیق نشان می­دهد که نوسانات شدید قیمت مانند تجربه‌ی سال گذشته به‌راحتی امکان‌پذیر است.

کمبود نفت ابتدا به­شدت بر بخش حمل و نقل تأثیر می­گذارد، اما بعد از آن دارای اثرات غیرمستقیم بر تمام بخش­های دیگر زنجیره­های اقتصادی تولید در جهان خواهد بود. واکنش میان­مدت ​​به کمبود نفت در سیستم انرژی جهان و افزایش قابل توجه در قیمت آن، می­تواند منجر به صرفه‌جویی در انرژی و جایگزینی برای کاهش تقاضای جهانی انرژی گردد. پیامدهای اقتصاد کلان جهانی ناشی از افزایش قیمت نفت به اندازه­ای زیاد است که تا حدودی فقط با اثرات بحران مالی و اقتصادی سال‌های 2008 و 2009 قابل مقایسه خواهد بود. تأثیرپذیری کشورها نیز از این روند بسیار متفاوت است، مثلاً کشورهای صادرکننده‌ی نفت، اهمیت بیشتری در اقتصاد جهانی می­یابند در حالی که نفوذ کشورهای واردکننده‌ی نفت کاهش می­یابد.

مقایسه‌ی سناریوهای «نقطه‌ی اوج نفت» و «نقطه‌ی اوج نفت EFF/RE» نشان می­­دهد که پای‌بندی به برنامه‌ی جهانی حفاظت از آب و هوا می­تواند اثرات منفی اقتصادی ناشی از کمبود عرضه‌ی نفت را به‌خوبی کاهش دهد و از افزایش شدید قیمت نفت جلوگیری نماید.

دلایل کمبود نفت، علاوه ­بر تحقّقِ فرضیه‌ی نقطه‌ی اوج نفت، می­تواند ناشی از اختلالات سیاسی، درگیری­های نظامی و یا حملات تروریستی در کشورهای تولیدکننده‌ی نفت نیز باشد؛ به­عبارت دیگر برای تحلیل اثرات اقتصاد کلان ناشی از کمبود نفت، منشأ واقعی کمبود نفت و تطابق آن با افزایش قیمت نفت اهمیتی ندارد. این تجزیه و تحلیل نشان می­دهد که بعد از نقطه‌ی اوج نفت نه‌تنها کاهش تولید گازهای گلخانه­ای، بلکه کمبود سوخت­های فسیلی به­ویژه کمبود نفت و ضرورت تضمین امنیت انرژی، دلایل خوبی برای افزایش بهره­وری انرژی و توسعه‌ی منابع انرژی تجدیدپذیر در چارچوب برنامه­های جهانی برای حفاظت از آب و هوا است. 



[1]. Bundeswehr Transformation Centre of the German Federal Ministry of Defence (de: Zentrum für Transformation der Bundeswehr - ZTB)

[2]. چشم‌انداز جهانی انرژی (Word Outlook Energy) عنوان یکی از مهم‌ترین گزارش‌های آماری- تحلیلی سالانه‌ی آژانس بین‌المللی انرژی (International Energy Agency) است. (مترجم)

[3]. Ludwig Boelkow System Technik نام یک شرکت معتبر مشاور آلمانی در زمینه­های انرژی و محیط‌زیست است. (مترجم)

[4]. Global INterindustry FORecasting System (GINFORS)

[5]. متغیر درون‌زا یا وابسته (Endogenous) متغیری است که از حداقل یک متغیر دیگر در مدل و الگوی طراحی‌شده اثر می­پذیرد؛ مقدار متغیر درون‌زا توسط سایر متغیرهای درون مدل تعیین می­شود و در نتیجه‌ی حل آن به‌دست می‌آید. (مترجم)

[6]. Hamilton                                                           2. Kilian                                                  3. Jones                                                   4. GDP

 

 

 

[10]. مدل خود­رگرسیون­ برداری یا خودتوضیح برداری (VAR: Vector AutoRegressive Model)، یکی از مشهورترین مدل‌های غیرساختاری چندمتغیّره در اقتصادسنجی است. (مترجم)

[11]. مدل تصحیح خطای برداری(VEC: Vector Error Correction Model) ، یکی از مدل­های غیرساختاری و پویای اقتصادسنجی است که امکان تعیین روابط بلندمدت بین متغیّرهای اقتصادی درون‌زا را مهیا می­سازد.(مترجم)

[12]. Multimod                                                         8. Interlink                                             9. OECD

 

 

[15]. مدل­های اقتصادسنجی انرژی به چند گروه تقسیم می­شوند؛ نسل سوم این مدل­ها به مدل­های انرژی- اقتصاد- محیط مشهور هستند. (مترجم)

[16]. Lutz and Meyer                                                              12. Ekins and Speck

 

[18]. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی مدل جینفورس ر.ک. لوتس و دیگران (2010) یا لوتس و مایر(b/a 2009،2010).

[19]. سناریوی «سیاست جدید» (New Policy Scenario) در گزارش آژانس بین‌المللی انرژی بر پایه‌ی اجرای محتاطانه توافقات، برنامه­ها و تدابیری که در نشست سازمان ملل در کپنهاگ تصویب شده، شکل گرفته است. سیاست­های کلی که بر طبق این توافقات دنبال می­شوند، عبارتند از: توافق و تعهد دولت‌ها برای کاهش انتشار گازهای گلخانه­ای؛ طرح حذف یارانه­های انرژی. در صورت تحقق این سناریو، انتشار گازهای گلخانه­ای تا سال 2015 همچنان افزایش می‌یابد و از سال 2015 تا 2035 روند کاهشی در پیش خواهد گرفت؛ براساس این سناریو، میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای در اتمسفر، حداکثر به عدد ppm650 دی اکسیدکربن خواهد رسید و کره‌ی زمین افزایش دمای سه و نیم درجه سانتیگراد را تجربه خواهد کرد. (مترجم)

[20]. Energy EFFiciency – REnewable Energy (EFF/RE) (منظور از سومین سناریو، نقطه‌ی اوج نفت هم­زمان با افزایش بهره­وری انرژی و جایگزینی و توسعه‌ی انرژی­های تجدیدشونده است).

[21]. سناریوی ppm450(Scenario 450) بر مبنای توافقی است که طی نشست سازمان ملل متحد در کپنهاگ در دسامبر 2009 مدون گردید و طی آن کشورهای عضو سازمان همکاری­های اقتصادی و توسعه (OECD) که بیشترین میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای را دارند به‌همراه سایر کشورهای متحد، متعهد شدند که تا سال 2035، حداکثر میزان افزایش 2 درجه سانتیگراد را در روند افزایش دمای کره‌ی زمین (ناشی از فعالیت‌های صنعتی بر پایه‌ی سوخت‌های فسیلی) بپذیرند. از نظر زیست محیطی، حداکثر افزایش دمای 2 درجه سانتیگراد در دمای کره‌ی زمین، به معنای حداکثر حد مجاز ppm450 دی اکسیدکربن در گازهای گلخانه­ای موجود در اتمسفر است. این سناریو که در مطالعات آینده‌ی انرژی به سناریوی 450 مشهور است، بیان می­کند که سیستم انرژی جهان، برای رسیدن به این هدف، چگونه می­تواند عمل کند؛ اگرچه با توجه به امکانات و تکنولوژی­های موجود، رسیدن به این هدف پرهزینه و تا حدودی ناممکن به نظر می­رسد. (مترجم)

[22]. این موضوع به مباحثی نظیر تحریم­های اقتصادی علیه کشورهای مهم تولیدکننده‌ی نفت مانند جمهوری اسلامی ایران نیز قابل تعمیم به‌نظر می­رسد. (مترجم)

[23]. Biomass

منابع
 
Ekins, P. and Speck, S. (2011) ."Environmental Tax Reform (ETR): Resolving the Conflict Between Economic Growth and the Environment". Oxford University Press.
Hamilton, J.D. (2005) Oil and the macroeconomy. In S. Durlauf and L.Blume (eds), The New Palgrave Dictionary of Economics, 2nd ed., Palgrave MacMillan Ltd.
IEA (2009) World Energy Outlook (2009), International Energy Agency, Paris.
IEA (2010) World Energy Outlook (2010), International Energy Agency, Paris.
Jones, D.W., P.N. Leiby, and I.K. Paik (2004) ."Oil Price Shocks and the Macroeconomy: What Has Been Learned Since 1996". Energy Journal 25(2), 1-33.
Kilian, L. (2007) ."The Economic Effects of Energy Price Shocks". (published 2008 in Journal of Economic Literature 46 (4), 871-909.)
LBST (2010): Reserven und Fördermöglichkeiten von Erdöl bis 2050, Unpublished.
Lutz, C. and Meyer, B. (2009a) ."Economic Impacts of Higher Oil and Gas Prices. The Role of International Trade for Germany". Energy Economics, 31, pp. 882-887.
Lutz, C. and Meyer, B. (2009b) ."Environmental and Economic Effects of Post-Kyoto Carbon Regimes". Results of Simulations with the Global Model GINFORS. Energy Policy, 37,   pp. 1758-1766.
Lutz, C. und Meyer, B. (2010) ."Environmental Tax Reform in the European Union: Impact on CO2 Emissions and the Economy". Zeitschrift für Energiewirtschaft, 34, pp. 1-10
Lutz, C., Meyer, B., und Wolter, M. I. (2010) ."The Global Multisector/Multicountry 3-E Model GINFORS. A Description of the Model and a Baseline Forecast for Global Energy Demand and CO2 Emissions". International Journal of Global Environmental Issues 10, pp. 25-45.
ZTB (2010) ."Teilstudie 1: Peak Oil – Sicherheitspolitische Implikationen knapper Ressourcen". Zentrum für Transformation der Bundeswehr, Dezernat Zukunftsanalyse, Strausberg, Juli 2010