نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسنده
استادیار اقتصاد، گروه مدیریت، اقتصاد و حسابداری، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Considering the importance of unemployment in the context of resistive economics, the present study has tried to predict the future of this influential variable for Golestan Province using future research method. For this purpose, the present study was designed to simulate 11 scenarios for demand and 3 scenarios for labor supply, and a total of 33 different scenarios for unemployment and employment rates for women and men in the province. Finally, according to the experts, the probability of the scenarios was assessed and the most probable scenario for unemployment rate in Golestan province was identified. According to the results of the study, in 2027 the unemployment rate would be 19.4% for men and 25.9% for women, and unemployment rate of the province would be 20.5%. On the other hand, Golestan province must create 7965 net annual jobs in order to remain in its current state of unemployment (2015 unemployment rate) in the period 2018-2027. Therefore, to overcome this challenge and turn it into an opportunity for growth and development, it is essential that provincial planners design a targeted structure for the province’s labor market management.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
یکی از مهمترین اهداف اقتصاد مقاومتی مقابله با شوکهای درونی و بیرونی اقتصاد است، به گونهای که کشور پیش از وقوع شوک، ساختار خود را با تهدیدهای پیشرو همانگ کند تا در زمان وقوع، آسیبهای کمتری به کشور وارد شود. در این میان بیکاری یکی از مهمترین چالشهایی است که اقتصاد ایران با آن روبهروست و استان گلستان نیز از این قاعده مستثنا نیست. از این رو نیاز است تا در چارچوب اهداف اقتصاد مقاومتی، ساختار اقتصاد کشور در برابر این تهدید، ترمیم شود. با توجه به مطالعات انجامشده، افزایش تقاضای نیروی کار در کنار رکود اقتصادی به واسطه تحریمهای بینالمللی، سبب شده است تا در سالهای اخیر بازارکار کشور با شوکهای مهمی روبهرو شود. به گونهای که پیشبینیهای اقتصادی نشان از تغییرات مهم در این بازار برای سالهای آتی دارد. بررسیهای آماری شاخصهای بازارکار در استان گلستان نیز نشان از عدم تعادل در عرضه و تقاضای بخش حاضر دارد. برای مثال در بخش عرضه نیروی کار میتوان از متغیرهای نرخ مشارکت و جمعیت فعال نام برد. در دهه گذشته، جمعیت فعال استان گلستان روند نزولی داشته و از 4/40 درصد در سال 1380 به 7/35 درصد در سال 1393 رسیده است.
آمارها نشان از آن دارد که جمعیت فعال مردان تقریباً چهار برابر زنان بوده است که با توجه به سهم جمعیتی تقریباً برابر مردان و زنان، میتوان دریافت که حجم بالایی از زنان در استان گلستان با توجه به تعاریف آماری در جمعیت غیرفعال دستهبندی میشوند (سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان گلستان، 2018). بر اساس طرح آمارگیری از نیروی کار در تابستان 1396 نرخ مشارکت اقتصادی استان گلستان 37 درصد و در کل کشور 41 درصد بوده است و گلستان از این نظر در رتبه 26 کشور قرار دارد. بررسی روند تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی استان گلستان نشان میدهد که این شاخص، در استان گلستان نسبت به فصل مشابه در سال قبل (تابستان 1395)، 1/2 درصد و نسبت به فصل گذشته (بهار 1396) 6/2 درصد کاهش داشته است (سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان گلستان، 2018).
در بخش تقاضای نیروی کار در استان نیز، ویژگیهای بارزی وجود دارد. در تابستان سال 1396 سهم بخش خدمات از کل شاغلان در استان گلستان، 1/44 درصد؛ کشاورزی، 1/30 درصد و صنعت 8/25 درصد بوده است در حالی که این مقادیر برای متوسط کشور بدین صورت است: خدمات، 7/49 درصد؛ صنعت، 4/31 درصد و کشاورزی، 9/18 درصد. استان گلستان از نظر سهم شاغلان خدمات، رتبه 19؛ سهم شاغلان کشاورزی، رتبه 9 و سهم شاغلان صنعت، رتبه 24 را در بین استانهای ایران دارد.
آمارهای سال 1394 نشان از آن دارد که 3/89 درصد از شاغلان استان باسواد بوده و در این سال تنها 9/19 درصد از شاغلان استان دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. از سوی دیگر 6/96 درصد از بیکاران استان باسوادند. تعامل بین این عرضه و تقاضا در بازار کار، تعیینکننده تعادل بیکاری و اشتغال خواهد بود. بررسی روند نرخ بیکاری در استان گلستان نشان از آن دارد که این نرخ از نگاه بلندمدت در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است. بررسی ساختار نرخ بیکاری در استان گلستان و مقایسه آن با متوسط کشور نشان از آن دارد که استان دارای نرخ بیکاری بالاتر از متوسط کشور هم برای جمعیت فعال 10ساله و بیشتر و هم برای جمعیت فعال 15ساله و بیشتر بوده است. بر اساس نتایج طرح آمارگیری از نیروی کار در تابستان 1396 نرخ بیکاری جمعیت 10ساله و بیشتر در استان گلستان 9/11 درصد و در کشور 7/11 درصد بوده است و گلستان از این نظر در رتبه 22 کشور قرار دارد. نرخ بیکاری جمعیت 29-15ساله در استان، 3/26 درصد و در کل کشور، 4/24 درصد است و گلستان از این نظر نیز رتبه 22 کشور قرار دارد. یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای بازارکار استان گلستان بالابودن اشتغال ناقص است، در تابستان 1396 سهم اشتغال ناقص در استان گلستان 9/15 درصد و در کشور 2/9 درصد بوده است و گلستان در این شاخص در جایگاه دوم استانهای ایران قرار دارد.
یکی از ویژگیهای بارز اشتغال در استان، سهم اندک شاغلان با تحصیلات عالی است. به عبارت دیگر ساختار کنونی جذبکننده جمعیت فعال تحصیلکرده نیست. حال آنکه در سالهای اخیر و سالهای آتی رشد چشمگیری در جمعیت فعال تحصیلکرده در استان داشتهایم و خواهیم داشت. همانگونه که پیش از این بیان شد، در بین فعالیتهای طبقهبندیشده، بالاترین سهم اشتغال در استان مربوط به کشاورزی با سهم تقریباً 27درصدی، ساختمان با سهم 18درصدی و عمدهفروشی و خردهفروشی با سهم 11درصدی است.
ویژگی اساسی بخشهای فوق، آن است که رویکردی سنتی داشته و بیشتر نیازمند نیروی کار عادی (تحصیلات، مهارت و بالتبع دستمزد کمتر) هستند. در بخشهایی همچون کشاورزی نیز که میتوان از قشر تحصیلکرده استفاده کرد، ساختار سنتی (اعم از اندازه کوچک زمینها، عدم یکپارچهسازی، مالکیت سنتی، روشهای کشت سنتی و غیره) اقتصاد کشاورزی استان، این اجازه را نداده و بازدهی اندک آن، رغبتی برای فارغالتحصیلان ایجاد نمیکند. بنابراین میتوان مشاهده کرد که سه شغل غالب در استان که تقریباً 56 درصد از اشتغال را به خود اختصاص دادهاند، ساختاری غیرجذاب برای فارغالتحصیلان دانشگاهی داشته و ویژگیهای شغلی در این دسته کمتر میتواند نیروی فعال با تحصیلات عالی را اغنا کند.
از آنجا که ساختار جمعیتی استان گلستان همانند کل کشور به گونهای است که در سالهای آتی باید شاهد فارغالتحصیلی جمعیت دهه 60 و 70 باشیم، بنابراین تقاضا برای شغل در آینده افزایش یافته و افزایش به واسطه افزایش سطوح تحصیلات عالی، به سمت شغلهایی با شرایط متوسط و بالاتر از آن است. البته به چند دلیل، این مسئله برای استان گلستان حتی میتواند مهمتر از کل کشور باشد: اولاً، نرخ رشد جمعیت در استان گلستان همواره بالاتر از کل کشور بوده است؛ بنابراین نرخ رشد عرضه نیروی کار و بُعد خانوار نیز در استان بالاتر از متوسط کشور خواهد بود. ثانیاً، ساختار غالب اقتصادی استان (کشاورزی و ساختمان) قادر به جذب نیروی کار تحصیلکرده نیست. ثالثاً، روند زمانی اشتغال نیز نشان از کاهش نرخ رشد اشتغال دارد، حال آنکه بنا به ادله گذشته، استان نیازمند نرخ رشد اشتغالی بیش از متوسط کشور است.
از این رو باید توجهی ویژه به ساختار اشتغال در استان شود تا در آینده از خیل عظیم جمعیت تحصیلکرده جویای کار پشتیبانی و از بیکاری آنان جلوگیری شود. قاعدتاً تشدید بیکاری و مهمتر از آن بیکاری قشر تحصیلکرده میتواند اثرات بزرگی در توزیع ثروت و درآمد، افزایش فقر بگذارد و تغییرات مهمی در ساختار سرمایه اجتماعی استان و همچنین وقوع انواع جرایم ایجاد کند؛ بنابراین و با توجه به ساختار تشریحشده، مسئله بیکاری آسیبی مهم برای استان در سالهای آتی خواهد بود. از این رو پژوهش حاضر به دنبال پیشبینی آینده نرخ بیکاری استان تا افق 1405 با استفاده از روش آیندهپژوهی است. برای این منظور در ادامه مبانی نظری مرتبط با مطالعات آیندهپژوهی و روشهای مرتبط با آن معرفی شده و مهمترین مطالعات انجامشده بررسی خواهد شد. درنهایت نیز با توجه به روش مطالعه شبیهسازی، آینده نرخ بیکاری استان بر اساس حالات مختلف تبیین میشود.
1. ادبیات موضوع
اساس پژوهش حاضر مبتنی بر پیشبینی آینده است؛ به عبارت دیگر مطالعه حاضر تلاش میکند تا با استفاده از روشهای مدون آیندهپژوهی، ساختار بازار کار استان گلستان را ارزیابی و آینده آن را پیشبینی کند. از این رو در ادامه پژوهش به منظور آشنایی با مبانی نظری تحقیق، به صورت خلاصه، رویکرد آیندهپژوهی معرفی و بررسی خواهد شد. آیندهپژوهی، اصول و روشهای مطالعه و تصمیمگیری، طرحریزی و اقدام درباره علوم و فناوری مرتبط با آینده است. آیندهپژوهی، تفکرات فلسفی و روشهای علمی و مدلهای مختلف مطالعه آینده را به کار میگیرد و با استفاده از آنها، آیندههای بدیل و احتمالی را ترسیم میکند؛ بنابراین آیندهپژوهی وسیلهای برای معماری هوشمندانه آینده است (گوردون و گلن، 1993: 150). آیندهپژوهان معتقدند که نگاه انسان به آینده در چهار سطح قابل تبیین است درواقع چهار نوع آینده قابل تشخیص هستند: آینده ممکن، آینده موجه، آینده محتمل و آینده مطلوب یا مرجح. سه سطح اول آینده به قابلیت وقوع و تحقق آینده بازمیگردد و این سه نوع آینده، همگون هستند. اما آینده چهارم تابع نوع و میزان شناخت افراد از وضعیت امروز است و به معیارهای شناختی آنها و علایق و ارزشها و قضاوتهای انسانها وابسته بوده و بر این اساس در افراد مختلف متفاوت است (ووروس، 2003).
روشهای مختلفی برای مطالعه آینده وجود دارند. بسیاری از روشهای آیندهپژوهی مبتنی بر اصل شباهت آینده به حال یا آینده، امتداد حال هستند. بر این اساس این روشها، آیندههای محتمل را کاوش میکنند و سعی دارند بر اساس وضعیت امروز، آینده را پیشبینی کنند. سناریونگاری از مرز «آینده محتمل» گذشته و تلاش دارد تا در محدوده «آینده موجه»، آیندههای جایگزینی را جستوجو کند و با شناسایی و ردیابی آنها مانع از غافلگیری در آینده شود (حاجیانی و قصاع، 2013: 45). سناریو تنها پیشبینی یا آیندهنگاری نیست، بلکه شیوه سازماندهی وضعیت آینده است. سناریونویسی روشی است منظم و مفید برای کشف نیروهای پیشران کلیدی در بافت تغییرات اجتماعی سریع که دارای عدم قطعیتهای متعدد در قبال آیندهاند. این روش در فرایندهای فردی، گروهی و مشارکتی برای اخذ بهترین نتایج بسیار مفید و توانمند است. اما توجه به این نکته ضروری است که موفقیت سناریوها، وابسته به شناخت دقیق وضعیت اولیه و تحلیل جامع از واقعیت و خلاقیت در به چالش کشیدن فرضیات متعارف آینده است. پس فرایند توسعه سناریوها به اندازه خود سناریوها اهمیت دارد (حاجیانی و قصاع، 2013: 49).
برای آغاز مطالعه آیندهپژوهی در زمینه بازار کار، نیاز است مبانی نظری عوامل مؤثر بر بازار کار شناسایی و تحلیل شوند. با توجه به مبانی نظری، بازار کار نیز همانند اغلب بازارهای اقتصادی بر اساس عرضه و تقاضای خود دارای نقطه تعادلی است که این نقطه بیانگر دستمزد و سطح اشتغال تعادلی خواهد بود. با توجه به تصویر شماره 1، NS نشاندهنده مقدار عرضه نیروی کار و ND نشانگر تقاضای نیروی کار است. جایی که این دو نمودار یکدیگر را قطع میکنند نشاندهنده تعادل بازار کار بوده و دستمزد w و میزان اشتغال تعادلی N را نمایش میدهد. بدیهی است که مقدار تفاوت عرضه و تقاضای نیروی کار در هر نقطه نشاندهنده سطوح بیکاری خواهد بود. به عبارت دیگر تفاوت بین N0 و مقدار جمعیت فعال در اقتصاد نشاندهنده سطح بیکاری در جامعه است. بر اساس این ساختار، در صورتی که هریک از منحنیهای عرضه و تقاضای نیروی کار تغییر کند، تعادل بازار کار و به فراخور آن سطوح بیکاری در اقتصاد تغییر خواهد کرد. با توجه به مبانی نظری مهمترین عامل در تعیین تقاضای نیروی کار، ساختار و سطوح تولید در جامعه است و تغییر در این تابع سبب جابهجاشدن منحنی تقاضا برای نیروی کار خواهد شد؛ بنابراین اغلب متغیرهایی که بتوانند تابع تولید و ساختار آن را تغییر دهند، قادر خواهند بود تا تعادل بازار کار را نیز تحتالشعاع قرار دهند. از آن جمله میتوان به فناوری تولید، رکود، کاربر یا سرمایهبر بودن تولید، پیشرفت تکنولوژی و غیره اشاره کرد. از سوی دیگر تغییر در عرضه نیروی کار نیز میتواند تعادل بازار کار را تغییر دهد. علاوه بر این تغییر در مقدار جمعیت فعال و نرخ مشارکت اقتصادی نیز به دلیل تأثیر غیرمستقیم بر عرضه نیروی کار، میتواند منحنی عرضه را جابهجا کند و سبب تغییر تعادل بازار کار و نرخ بیکاری شود.
در نگرش مکتبی هریک از مکاتب اقتصادی به فراخور ساختار طراحیشده خود، معتقد به نوعی تعادل یا عدم تعادل خاص در بازار کار هستند. کلاسیکها و کلاسیکهای جدید، سطح دستمزدهای حقیقی و طرفداران ادوار تجاری، عوامل طرف عرضه (فناوری، تغییرات شرایط محیطی، تغییرات نسبی قیمت مواد اولیه وارداتی، سیاستهای مالیاتی، تغییرات سلیقه افراد در زمینه کار و فراغت) را مهمترین عوامل اثرگذار بر اشتغال میدانند. در حالی که کینزینها و کینزینهای جدید، تغییر در تقاضای مؤثر را دلیل رشد تولید و به دنبال آن اثرگذاری بر اشتغال قلمداد میکنند. کینز اعتقاد دارد که اشتغال کامل عوامل تولید وضعیتی نادر در اقتصاد است و اغلب اقتصاد در شرایطی به جز اشتغال کامل قرار دارد. او اعتقاد دارد که مقدار کار عرضهشده در اقتصاد علاوه بر آنکه تابعی از دستمزدهای واقعی است، به دستمزدهای اسمی نیز مرتبط است. این در حالی است که نئوکلاسیکها تعادل را تنها در اشتغال کامل بررسی میکنند (سعدی و موسوی، 2013).
با توجه به اهمیت بازار کار، هرساله مطالعات متعددی در زمینه پیشبینی آینده نرخ بیکاری توسط مؤسسات معتبر اقتصادی انجام میشود. این پیشبینیها اغلب مبتنی بر مطالعات روندی است و ساختار کلی اقتصاد کشور را تحلیل و بررسی میکند. در ایران نیز مطالعاتی در مورد پیشبینی نرخ بیکاری انجام شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در مطالعهای در زمینه بازار کار کشور، با استفاده از روش روندسازی به پیشبینی نرخ بیکاری و اشتغال پرداخته است. نتایج گزارش که با استفاده از سناریوسازیهای مربوط به رشد اقتصادی طی سالهای آتی، جمعیت بیکار کشور (و نرخ بیکاری) را به تفکیک کل، جوانان و تحصیلکردگان عالی برای دوره زمانی 1400-1394 پیشبینی کرده، نشان میدهد چنانچه رشد اقتصادی ایران در سالهای آتی به لحاظ ماهیت رشد همانند سنوات گذشته (بهویژه سالهای قبل از رکود تورمی) باشد، در دوره 1394-1400 نهتنها نرخ بیکاری کشور کاهشی نبوده، بلکه روند افزایشی خواهد داشت. در این مطالعه پنج سناریو برای نرخ رشد اقتصادی (به عنوان عامل اصلی تقاضای نیروی کار) و سه سناریو برای نرخ مشارکت اقتصادی (به عنوان عامل اصلی عرضه نیروی کار) طراحی شده است.
نتایج سناریوها نشان میدهند که چنانچه ماهیت رشد اقتصادی کشور به لحاظ توان اشتغالزایی همانند سالهای 1390-1384 و نرخ مشارکت طی دوره 1400-1394 برابر با 3/37 درصد باشد، آنگاه در بهترین حالت و با داشتن نرخ رشد پنجدرصدی سالانه، جمعیت بیکار در سال 1400 برابر با 17/4 میلیون نفر و نرخ بیکاری 9/15 درصد خواهد بود. چنانچه نرخ مشارکت طی دوره 1400-1394 برابر با 7/38 درصد باشد، آنگاه در بهترین حالت (نرخ رشد پنجدرصدی سالانه) جمعیت بیکار در سال 1400 برابر با 16/5 میلیون نفر و نرخ بیکاری 9/18 درصد خواهد بود. در بهترین حالت، در صورت وجود نرخ مشارکت 41 درصد طی دوره 1400-1394 و سناریوی نرخ رشد پنجدرصدی سالانه، جمعیت بیکار در سال 1400 برابر با 78/6 میلیون نفر و نرخ بیکاری 5/23 درصد خواهد بود. بدیهی است که برای دستیابی به نرخ بیکاری پایین در آینده، باید به نرخهای رشد اقتصادی حتی پنج درصد نیز اکتفا نکرده و نرخهای رشد اقتصادی بالاتری هدفگذاری شوند.
پیشبینی تعداد بیکاران و نرخ بیکاری مربوط به جمعیت جوان طی دوره 1400-1394 با پنج سناریوی پیشگفته نشان میدهد که در سناریوی آخر با داشتن نرخ رشد پنجدرصدی سالانه (از 1394 تا 1400)، جمعیت بیکار جوان در سال آخر دوره پیشبینی برابر با 1/313 هزار نفر و نرخ بیکاری جوانان برابر با 2/9 درصد خواهد بود. پیشبینی تعداد بیکاران و نرخ بیکاری مربوط به جمعیت با تحصیلات عالی طی دوره 1400-1394 و در قالب 5 سناریوی پیشگفته نیز نشان میدهد که در بهترین حالت و با داشتن نرخ رشد پنجدرصدی سالانه ـ از 1394 تا 1400 ـ جمعیت بیکار با تحصیلات عالی در سال 1400 برابر با 1/3 میلیون نفر و نرخ بیکاری تحصیلکردگان عالی برابر با 36 درصد خواهد بود.
نظمفر، محمدی، زاهدی کلکی و عشقی، 2016) با برررسی ساختار بازارکار در استان گلستان، شهرستانهای این استان را از نظر برخورداری از شاخصهای اشتغال رتبهبندی کردهاند. در این مطالعه 21 شاخص اشتغال بر پایه سالنامه آماری 1392 مورد ارزیابی قرار گرفته و با بهرهبرداری از تکنیکهای تاپسیس و تحلیل عاملی، شهرستانهای استان سطحبندی و میزان نابرابریهای موجود در میان آنها ارزیابی شدهاند. نتایج نشان از آن دارند که گرگان با 491/0 درصد و رامیان با 241/0 درصد به ترتیب برخوردارترین و محرومترین شهرستان استان در زمینه شاخصهای اشتغال قلمداد میشوند.
بررسی مطالعات در زمینه متغیرهای مؤثر بر نرخ اشتغال و بیکاری نشان از آن دارد که به فراخور هدف مطالعه، علل متفاوتی برای بیکاری در کشور شناسایی شدهاند. امینی (2015) مهمترین موانع اشتغال در اقتصاد ایران را اینگونه بیان میکند: «فضای کسبوکار نامناسب و بازدارنده و موانع فراروی تولید و سرمایهگذاری، قوانین و مقررات اقتصادی (بهویژه قانون کار) دستوپاگیر و بازدارنده، منعطفنبودن محیط بازار کار کشور، واردات فزاینده و بیرویه». امینی (2015) چالشهای اصلی بیکاری در ایران را این موارد میداند: «نرخ فزاینده دورقمی بیکاری طی چند دهه گذشته و استمرار بیکاری، بالابودن نرخ بیکاری جوانان، عدم تعادل و توازن جنسیتی در بازار کار (فاصله بسیار نرخ بیکاری زنان در مقایسه با نرخ بیکاری مردان)، وجود قوانین و مقررات پرتفصیل در روابط بین کارگر و کارفرما، عدم تعادل جدی در عرضه و تقاضای نیروی کار (فزونی عرضه)، عدم تعادل استانی نرخ بیکاری، مشکلات ساختاری بازار کار، بهرهوری پایین نیروی کار کشور، افزایش نرخ مشارکت زنان در بازار کار، کاهش سهم سطوح تحصیلی بیکاران بیسواد و زیر دیپلم و افزایش سهم سطوح تحصیلی دیپلم و عالی بیکار، نامتناسببودن الگوی توسعه آموزش عالی با نیازهای بازار کار کشور، وجود پدیده فرار مغزها (مهاجرت نیروی انسانی متخصص)، قانون کار و انعطافپذیری آن و سختی قوانین کار، وجود قانون حداقل دستمزد، پایینبودن سطح مهارت و تخصص فنی نیروی کار، شدیدبودن درجه حفظ اشتغال در کشور، انعطافپذیری محدود زمان کار، تعیین دستوری دستمزد بدون توجه به نتیجه کار و بر اساس نرخ تورم و وجود بیکاری تکنولوژیک».
امینی (2002) در مطالعه خود به این نتیجه رسیده است که تولید و هزینههای واقعی استفاده از نیروی کار و سرمایه، بیشترین تأثیر را بر تقاضای نیروی کار دارند. او به صورت کلی باور دارد که سیاست کاهش هزینههای واقعی استفاده از نیروی کار تأثیر مثبت بسیار کمتری بر تقاضای نیروی کار دارد. سعدی و موسوی (2013) اعتقاد دارند که در کوتاهمدت با استفاده از تسهیلات و تحریک در تولید میتوان اشتغال را افزایش داد، اما مهمترین عامل اشتغال در بلندمدت سرمایهگذاری و به دنبال آن رشد اقتصادی است. باصری و روشنی یساقی (2014) با مطالعه صنایع کوچک در استان گلستان به این نتیجه رسیدهاند که متغیرهای ارزش افزوده و سرمایه دارای اثر مثبت و دستمزد دارای تأثیر منفی بر تقاضای نیروی کار است. علاوه بر این کاربربودن شیوه تولید تأثیر مثبتی بر ایجاد اشتغال در استان داشته است.
العباسی، شها و رحمان (2017) با استفاده از روش سناریونگاری به بررسی آینده اشتغال و بیکاری در بنگلادش پرداختند. به اعتقاد آنان سناریوهای بیکاری بستگی به عواملی همچون متغیرهای جمعیتی، ساختاری و نگرشهای اجتماعی دارد. بر همین اساس، نتایج بررسی نشان از آن دارد که نرخ مشارکت اقتصادی در بنگلادش در حال افزایش بوده و همچنین به دلیل افزایش مهاجرت از روستا به شهر و افزایش مشارکت زنان در بازارکار، تقاضا برای کار در آینده افزایش خواهد یافت و برای تأمین شرایط کار برای افراد جامعه، نیاز به وجود راهحلهای از پیش تعیینشده خواهد بود. مهمترین راهکارهای پیشنهادی از نظر آنان گسترش اعتبارات خرد، ارائه طرحهای ویژه برای اشتغال جدید با تمرکز بر مهارتهای افراد و تقاضای نوین کار در بازار جهانی است.
دیاموری و مارکوسی (2017) از شاخص جستوجوی شغل در گوگل به عنوان شاخص پیشرو برای پیشبینی نرخ بیکاری ماهانه آمریکا استفاده کردهاند. آنان در مطالعه خود با مقایسه مدل پیشنهادی خود ـ که بر اساس شاخص جستوجوی شغلی در گوگل بنا نهاده شده است ـ با سایر مدلهای موجود به این نتیجه میرسند که پیشبینیهای کوتاهمدت و سهماههای که بر اساس مدل معرفی شده آنان به دست میآید دقیقتر از نتایج سایر مدلهاست.
چانه، واپلر و ویه (2010) با استفاده از مدلهای خودرگرسیون برداری فضایی، نرخ بیکاری را در 176 منطقه کشور آلمان به صورت ماهانه پیشبینی کردهاند. به اعتقاد آنان به دلیل کوچکبودن مناطق، وابستگی فضایی شدیدی بین آنها وجود دارد که سبب خواهد شد پیشبینی بر اساس روشهای کلاسیک سری زمانی با تورش همراه شود، از این رو روش GVAR فضایی را به عنوان یک رویکرد جایگزین برای پیشبینیهای منطقهای پیشنهاد میکنند.
2. روششناسی پژوهش
تعادل در بازارکار بستگی به رفتار عرضه و تقاضای کار در آینده دارد، از این رو برای شناسایی آینده بیکاری و اشتغال در استان گلستان نیاز است تا رفتارهای محتمل عرضه و تقاضای کار در این استان بررسی و تحلیل شود. از این رو، در پژوهش حاضر برای تحلیل آینده نرخ بیکاری در استان گلستان بینهایت حالات موجود در قالب حالات محدودشده در بخش عرضه و تقاضا تلخیص میشود. در ابتدا آینده ممکن در سه دسته، خوشبین، بدبین و دید متوسط در طرف عرضه نیروی کار و آینده ممکن یازدهگانه در طرف تقاضای نیروی کار، معرفی شود که بر اساس آن نرخ بیکاری برای استان گلستان تا افق 1405 پیشبینی میشود. در ادامه نیز با توجه به متدولوژی آیندهپژوهی هنجاری، به این سؤال اساسی پاسخ داده خواهد شد که اگر استان بخواهد نرخ بیکاری کنونی خود را در افق 1405 حفظ کند، باید سالانه چند شغل ایجاد کند.
همانگونه که در تصویر شماره 2 مشخص شده است، به منظور تبیین آیندههای مختلف در مورد نرخ بیکاری استان گلستان، باید عرضه و تقاضای کار در استان برآورد شده و بر اساس مقادیر عرضه و تقاضا، تعادل بازارکار ارزیابی شود. برای شبیهسازی عرضه نیروی کار از روش پیشبینی گروه مؤلفه / محاسبهای، استفاده شده است؛ والکیاکاس و بل (2017) تأکید میکند که این روش یکی از روشهای آیندهپژوهی است والکیاکاس و بل (2017). بنابراین با توجه شبیهسازیهای جمعیتی نرخ مشارکت نیروی کار برای مردان و زنان در گروههای مختلف سنی برآورد شد (تصویر شماره 3) و سپس بر اساس سه سناریو و آینده ممکن (در راستای تجمیع آیندههای ممکن به آیندههای محدود) خلاصه و بر اساس آن سه روند مختلف برای عرضه نیروی کار به تفکیک جنسیت شبیهسازی شد. از سوی دیگر با توجه به شبیهسازی آیندههای ممکن برای تقاضای نیروی کار استان، آیندههای ممکن برای تقاضای نیروی کار به 11 آینده محتمل (و محدود) تلخیص شد و بر همین اساس 11 روند مختلف برای آینده تقاضای نیروی کار استان به تفکیک جنسیت به دست آمد. با توجه به 11 آینده ممکن (محدودشده) در طرف تقاضای نیروی کار و سه آینده ممکن (محدودشده) در طرف عرضه نیروی کار استان گلستان میتوان، 33 آینده محتمل آتی برای نرخ بیکاری مردان و زنان استان گلستان و متعاقب آن نرخ بیکاری کل استان گلستان به دست آورد.
در مرحله بعد با استفاده از نظر خبرگان و روش دلفی، احتمال وقوع هریک از حالات سهگانه در عرضه نیروی کار و حالات یازدهگانه در تقاضای نیروی کار به دست آمد که بر اساس آن محتملترین حالت برای بازار کار استان در سالهای آتی به دست میآید. به عبارت دیگر با توجه به احتمال وقوع هر رخداد، امید انتظاری هر سناریو، محاسبه شده و بر طبق آن میتوان نرخ بیکاری انتظاری برای مردان، زنان و کل استان گلستان را تا سال 1405 محاسبه کرد.
با توجه به عقبه استان در بخش تقاضای نیروی کار، فرض میشود بازه ایجاد شغل خالص از صفر شغل تا 10 هزار شغل خالص سالانه، در نوسان بوده و به عنوان آیندههای یازدهگانه طرف تقاضا در نظر گرفته میشوند. در طرف عرضه نیروی کار مهمترین متغیر مؤثر، نرخ مشارکت اقتصادی است، در اینجا نیز فرض میشود نرخ مشارکت اقتصادی در سه حالت حدی رفتار خواهد کرد؛ سناریوی پایه: بر اساس این حالت فرض میشود که نرخ مشارکت در گروههای سنی مختلف برای زنان و مردان ساکن استان گلستان، در دوره 1405-1396 تقریباً معادل با نرخ مشارکت در سال 1395 است. سناریوی دوم: در این حالت فرض میشود نرخ مشارکت تمامی گروههای سنی در استان گلستان برای زنان و مردان نسبت به سناریوی پایهای، 10 درصد افزایش یابد. سناریوی سوم: فرض خواهد شد نرخ مشارکت تمامی گروههای سنی در استان گلستان برای زنان و مردان نسبت به سناریوی پایهای، 10 درصد کاهش یابد. درنهایت و با پیشبینی مقادیر نرخ بیکاری زنان و مردان در هریک از سناریوهای مورد نظر، مبادرت به برآورد احتمال وقوع سناریوها میشود. به گونهای که از خبرگان خواسته خواهد شد تا احتمال وقوع هریک از سناریوها را تا افق 1405 پیشبینی کنند، با توجه به تجمیع احتمال وقوع از نظر خبرگان، میتوان محتملترین سناریو را برای تعادل بازار کار استان به دست آورد.
3. یافتههای پژوهش
شبیه سازی نرخ بیکاری با توجه به برآوردهای جمعیتی صورتگرفته، میتوان جمعیت استان گلستان را تا افق 1405 به تفکیک سن و جنس دستهبندی کرد علاوه بر این، با توجه به نرخ فعالیت و نرخ مشارکت اقتصادی در هریک از گروههای سنی جمعیتی، میتوان نرخ فعالیت و جمعیت آماده به کار را در استان گلستان در هریک از سالها تا افق 1405 برآورد کرد. برای این منظور، فرض میشود که نرخ مشارکت اقتصادی مردان و زنان (در بازههای سنی مختلف) در افق پیشرو ثابت بوده و تقریباً برابر با متوسط نرخ مشارکت در سال 1394 است. نرخ مشارکت اقتصادی استان گلستان به تفکیک جنسیت و بازه سنی در تصویر شماره 3 نمایش داده شده است.
با توجه به مقدار نرخ مشارکت اقتصادی، میتوان جمعیت آماده به کار برای هریک از دستههای زنان و مردان استان گلستان را برآورد کرد، به عبارت دیگر با توجه به تعداد جمعیت برآوردشده (با احتساب نرخ مهاجرت) و ضرب آن در نرخ فعالیت و مشارکت، عرضه نیروی کار استان گلستان در بازه 1405-1396 به دست میآید.
از سوی دیگر تعادل بازار کار توسط تعامل عرضه و تقاضای کار به دست خواهد آمد، از این رو تقاضای کار میتواند تعیین کننده نرخ بیکاری در استان گلستان باشد. مهمترین متغیرهای مؤثر بر تقاضای نیروی کار شامل ساختارهای پایهای اقتصاد استان گلستان خواهد بود.
برای محاسبه تقاضای نیروی کار روشهای مختلفی وجود دارد؛ برای مثال میتوان از ساختار تولید ناخالص داخلی و نسبت سرمایه به کار استفاده کرد (همچون روش مرکز پژوهشهای مجلس)، اما استفاده از این روشها به دلایل مختلف، از جمله فقدان اطلاعات آماری سری زمانی، نتایج گاه بدبینانه به دلیل شرایط رکودی و غیره چندان مفید نخواهد بود. به همین دلایل، سناریوها برپایه تعداد خالص اشتغال ایجادشده در استان گلستان برای هر سال قرار داده میشود و بر اساس آن نرخ بیکاری محاسبه خواهد شد. با توجه به دادههای خام آماری میتوان تعداد خالص اشتغال در هر سال را مشاهده کرد، روشن است که نوسان جمعیت شاغل در استان بسیار بالا بوده است؛ برای مثال در سال 1393 تعداد خالص اشتغال برابر با 61954- و در سال 1394 خالص اشتغال 36272 و در سال 1395 خالص اشتغال 3838- نفر (بر اساس گزارش سازمان مدیریت استان، 4450-) است (تصویر شماره 4 و جدول شماره 1).
بدیهی است این تغییرات مقطعی بوده و نمیتوان از آنها به عنوان تغییرات بلندمدت استفاده کرد؛ از این رو بهتر است خالص اشتغال را برای دوره مشخص بلندمدت ملاک قرار داد. با توجه به آمار محاسبه خالص اشتغال سالانه در دورههای مختلف، (همچون دوره 91-1385 یا 1394-1389) منفی است و در صورت بهرهبرداری متوسط شغل این دوره به عنوان حالت پایه، باید تعداد شاغلان در استان گلستان هر سال با نرخ مشخصی کاهش یابد، قاعدتاً این فرض برای استان گلستان بسیار بدبینانه بوده و احتمالاً سبب تورش بالا در پیشبینیها خواهد شد. از این رو تلاش میشود با توجه به دورههای آماری موجود، آیندههای ممکن برای استان طراحی شود. با توجه به آمار در دوره 90-1385 به صورت خالص، 4233 شغل در استان ایجاد شد (به صورت متوسط سالانه 705 شغل). در شرایط نسبتاً مطلوب اقتصادی که با توجه به آمار، در سالهای 88-1385 اتفاق افتاده، تولید ناخالص استان به قیمت ثابت دارای نرخ رشد مثبت بوده است و در این سالها به صورت متوسط و خالص در هر سال 7307 شغل در استان گلستان ایجاد شده است.
از این رو تعامل تمامی عوامل مؤثر در طرف تقاضا، درنهایت منجر به مقادیر مشخصی از تقاضای نیروی کار در استان خواهد شد. برای تقاضای نیروی کار فرض میشود که در افق آتی، در سناریوهای یازدهگانه، تقاضای نیروی کار رخ خواهد داد، به عبارت دیگر در هریک از سناریوها، فرض میشود که خالص اشتغال ایجادشده در هر سال برابر با صفر تا 10 هزار شغل است که این اشتغال به نسبت بین زنان و مردان استان تقسیم میشود. با توجه به آمارهای سری زمانی استان گلستان، تقریباً 85/0 شاغلان استان را مردان تشکیل میدهند، از آنجایی که در سالهای اخیر نرخ مشارکت اقتصادی زنان رو به افزایش است، با تعدیل این نرخ، فرض میشود که با توجه به تغییرات ساختاری آتی، در آینده 80 درصد شغلهای ایجادشده برای مردان و 20 درصد برای زنان است. در این صورت میتوان تقاضای نیروی کار استان گلستان به تفکیک جنسیت را برای دوره 1405-1396 برآورد کرد.
با توجه به برآوردهای صورتگرفته برای عرضه و تقاضای نیروی کار استان گلستان، میتوان نرخ بیکاری مردان، زنان و نرخ بیکاری کل را برای استان گلستان پیشبینی کرد. جدولهای پیوست (1، 2 و 3) نشاندهنده نرخ بیکاری پیشبینیشده برای مردان و زنان و کل استان گلستان تا پایان 1405 بر اساس سناریوی نرخ مشارکت پایه است. بر اساس این سناریو فرض میشود که نرخ مشارکت در گروههای سنی مختلف برای زنان و مردان ساکن استان گلستان، در دوره 1405-1396 تقریباً معادل با نرخ مشارکت در سال 1395 است. با توجه به جدولهای پیوست میتوان دریافت که در این صورت نرخ بیکاری مردان بر اساس سناریوهای مختلف در بازه 2/28درصدی تا 13درصدی، نرخ بیکاری زنان در بازه 9/35 تا 18درصدی و نرخ بیکاری برای کل استان گلستان نیز در دامنه 9/13تا 5/29درصدی اتفاق میافتد (جدولهای پیوست 1، 2 و 3).
در سناریوی دوم عرضه نیروی کار، فرض میشود نرخ مشارکت تمامی گروههای سنی در استان گلستان برای زنان و مردان نسبت به سناریوی پایهای، 10 درصد افزایش یابد. با توجه به این سناریو، میتوان نرخ بیکاری مردان، زنان و کل استان گلستان را برای دوره 1405-1396 بر اساس سناریوهای متفاوت تقاضای نیروی کار، ارزیابی کرد. با توجه به جدولهای پیوست 4، 5 و 6 میتوان دریافت که در این صورت نرخ بیکاری مردان بر اساس سناریوهای تقاضای نیروی کار در بازه 7/34درصدی تا 9/20درصدی، نرخ بیکاری زنان در بازه 7/41 تا 4/25درصدی و نرخ بیکاری برای کل استان گلستان نیز در دامنه 9/35 تا 7/21درصدی اتفاق میافتد (جدولهای پیوست 4، 5 و 6).
در سناریوی سوم عرضه نیروی کار، فرض میشود نرخ مشارکت تمامی گروههای سنی در استان گلستان برای زنان و مردان نسبت به سناریوی پایهای، 10 درصد کاهش یابد. با توجه به این سناریو، میتوان نرخ بیکاری مردان، زنان و کل استان گلستان را برای دوره 1405-1396 بر اساس سناریوهای متفاوت تقاضای نیروی کار، ارزیابی کرد. با توجه به جدولهای پیوست 7، 8 و 9 میتوان دریافت که در این صورت نرخ بیکاری مردان بر اساس سناریوهای تقاضای نیروی کار در بازه 2/20درصدی تا 3/3درصدی، نرخ بیکاری زنان در بازه 7/28 تا 9/8درصدی و نرخ بیکاری برای کل استان گلستان نیز در دامنه 7/21 تا ¾درصدی اتفاق میافتد.
درنهایت برای شناسایی محتملترین آینده پیشِروی استان گلستان در زمینه نرخ بیکاری باید احتمال وقوع هریک از آیندههای ممکن عرضه و تقاضا شناسایی شود. برای این کار بر اساس نظر خبرگان، احتمال وقوع هریک از حالات با توجه به متوسط نظر خبرگان جمعبندی میشود. جدول شماره 2 احتمال وقوع سه آینده عرضه نیروی کار استان را نمایش میدهد و جدول شماره 3 نشاندهنده احتمال وقوع آیندههای ممکن یازدهگانه در مورد تقاضای نیروی کار در استان گلستان است.
با توجه به احتمال وقوع هریک از حالات میتوان محتملترین آینده برای نرخ بیکاری استان (به عبارت دیگر امید ریاضی نرخ بیکاری) را پیشبینی کرد. تصویر شماره 5، نشاندهنده آینده محتمل نرخ بیکاری زنان، مردان و کل نرخ بیکاری استان گلستان در افق 1405-1396 است. با توجه به تصویر شماره 5 و بر اساس مدل شبیهسازی شده، میتوان دریافت که نرخ بیکاری مردان و نرخ بیکاری کل استان گلستان در سالهای آتی روند صعودی داشته و بر اساس پیشبینی در سال 1405 نرخ بیکاری مردان 4/19 درصد، زنان 9/25 و نرخ بیکاری کل برای استان گلستان 5/20 درصد خواهد بود.
یکی از مهمترین هدفهای طراحیشده در سند توسعه اشتغال استان گلستان (تصویبشده 30/3/1391) (سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان گلستان، 2014) آن بود که در طول برنامه پنجم توسعه تعداد 146 هزار شغل جدید در استان ایجاد شود و نرخ بیکاری در استان از 4/11 درصد در سال 1389 به 10 درصد درپایان برنامه (سال 1394) برسد. اما با توجه به آمارها، متأسفانه استان گلستان در پایان برنامه پنجم نتوانسته است تا به این نرخ بیکاری نائل آید.
بدیهی است به منظور رسیدن به نرخ بیکاری هدف، باید بر اساس ساختار جمعیتی، میزان خالص شغل مورد نیاز را در هر سال برای استان محاسبه کرد تا برنامهریزان استانی بر اساس آن، دورنمایی از اهداف اجرایی خود داشته باشند. از این رو بر اساس همین هدف و با استفاده از روش آیندهپژوهی هنجاری مبتنی بر شبیهسازیهای انجامشده میتوان به این سؤال اساسی نیز پاسخ داد که اگر استان گلستان بخواهد از نظر ساختار نرخ بیکاری در وضع کنونی خود باقی بماند (یعنی نرخ بیکار 5/8درصدی مردان، 1/26 درصدی زنان و 8/11درصدی کل استان گلستان) در دوره 1405-1396، نیازمند ایجاد چه تعداد شغل (خالص) در هر سال خواهد بود. با استفاده از شبیهسازی، برای سه حالت نرخ مشارکت پایهای، افزایش 10درصدی نرخ مشارکت و کاهش 10درصدی نرخ مشارکت، به این سؤال پاسخ داده شده است. تصویرهای شماره 6، 7 و 8 نشاندهنده میزان شغل مورد نیاز در هر سال را برای آنکه نرخ بیکاری استان در هدف مورد نظر باقی بماند، نمایش میدهد. روشن است که اگر سیاستگذاران استانی در هر سال قادر نباشند تا خالص اشتغال مدنظر را ایجاد کنند، بیکاران در سالهای بعد انباشته شده و تعداد شغل مورد نیاز نیز افزایش خواهد یافت. با توجه به نتایج برای باقیماندن در وضعیت کنونی، استان گلستان نیازمند ایجاد متوسط شغل 7267 نفر برای سناریوی کاهش نرخ مشارکت، 8074 نفر برای سناریوی نرخ مشارکت پایهای و 8882 نفر برای سناریوی افزایش نرخ مشارکت اقتصادی خواهد بود.
4. بحث و نتیجهگیری
بیکاری معضلی است که تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی افراد را تحتالشعاع قرار میدهد و ارتباط تنگاتنگی با رفاه اقتصادیاجتماعی، توزیع فقر و درآمد و نابرابری و تعدد وقوع جرایم در جوامع دارد. با توجه به اهمیت این مسئله، بیکاری امروزه تبدیل به یکی از مهمترین دغدغههای کشورهای در حال توسعه از جمله ایران شده است. بر همین اساس همواره یکی از مهمترین اهداف برنامههای توسعه در ایران، تلاش و برنامهریزی برای کاهش بیکاری بوده است. اما برای برنامهریزی، باید ابتدا مسئله بهخوبی شناسایی شود. با توجه به آمار، ساختار جمعیتی کشور و استان گلستان به گونهای است که در سالهای آتی شاهد ورود جمعیت تحصیلکرده و جوان به بازارکار خواهیم بود. از این رو پیشبینی میشود اهمیت مسئله بیکاری در سالهای پیشرو بیش از پیش شود. با توجه به همین اهمیت بود که سال 1396 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان سال اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال نامگذاری شد تا تأکید بیشتری روی اهمیت اشتغال و برنامهریزی برای کاهش بیکاری در کشور صورت پذیرد.
بدیهی است برنامهریزی بلندمدت برای این مسئله مهم، بدون داشتن دورنمایی از آینده بیکاری غیرممکن خواهد بود. از این رو در مطالعه حاضر تلاش شده است تا با استفاده از روشهای مدون آیندهپژوهی مبتنی بر مطالعات روندی، آینده بیکاری در استان گلستان در دوره 1405-1396 شناسایی و پیشبینی شود. به عبارت دیگر با توجه به روش پژوهش، 11 آینده ممکن در طرف تقاضای نیروی کار و سه آینده ممکن در طرف عرضه نیروی کار در نظر گرفته شد و بر اساس شرایط تعادل بازار کار که حاصل تعامل عرضه و تقاضاست، 33 آینده محتمل آتی برای نرخ بیکاری مردان و زنان استان گلستان و متعاقب آن نرخ بیکاری کل استان گلستان به دست آمد. تعامل این حالات با توجه به عدم اطمینانهای موجود، محتملترین تعادل بازار کار استان را در سالهای آتی نشان خواهد داد. با توجه به حالات طراحیشده برای آینده بازار کار استان گلستان، در پانل تخصصی از متخصصان درخواست شد تا احتمال وقوع هریک از آیندههای عرضه و تقاضای نیروی کار را از نظر خود اعلام کنند. با توجه به نظر متخصصان ـ که بر اساس انباشت دانش آنان و اطلاعات خام آماری استان گلستان در زمینه بازار کار داده شده است ـ محتملترین آینده استان در زمینه نرخ بیکاری و تعداد بیکاران مرد و زن به دست میآید. جدول شماره 4 نشاندهنده محتملترین سناریوی نرخ بیکاری استان گلستان برای مردان و زنان است.
با توجه به شبیهسازی انجامشده، جدول شماره 5 نشاندهنده خالص اشتغال مورد نیاز برای ثابت نگهداشتن نرخ بیکاری استان گلستان در وضعیت سال 1395 برای دوره 1405-1396 است. با توجه به نتایج میتوان دریافت که اگر استان بخواهد وضعیتش در همین حالت کنونی باقی بماند، باید به صورت متوسط 7965 شغل خالص در هر سال و در تمام دوره 1405-1396 ایجاد کند. که با توجه به پیشینه ایجاد شغل در استان، این وضعیت بسیار سخت بوده و نیازمند برنامهریزی بسیار مدونی خواهد بود.
بنابراین نیاز است برنامهریزان استانی، ساختاری هدفمند برای مدیریت بازار کار استان طراحی کنند. به گونهای که با توجه به نقاط ضعف و قوت استان و مهمترین متغیرهای مؤثر بر بازار کار استان، بهترین سیاستهای اجرایی را اتخاذ کرده و بر اساس آن از این فرصت برای رشد بیشتر استفاده کنند. به گونهای که با توجه به تحلیلهای جامعهشناختی کشور و استان گلستان، در حال حاضر در پنجره جمعیتی خود قرار داشته و حجم بالایی از جمعیت استان، نیروهای جوان و تحصیلکرده هستند، مبانی اقتصادی و تجربه کشورهای مختلف نشان داده است که میتوان با استفاده از این حجم جمعیت فعال، رشد جهشی در اقتصاد ایجاد کرد. با توجه به ساختار بازار کار در استان گلستان و پیشبینی ساختار آتی آن در آینده میتوان پیشنهادهای ذیل را در زمینه بهبود شرایط موجود و کاهش نرخ بیکاری در استان ارائه کرد:
در سمت عرضه نیروی کار استان نیاز است مهارت نیروی کار جوان تقویت شود تا در آینده سبب افزایش بهرهوری نیروی کار استان و افزایش فرصتهای شغلی برای جوانان شود. علاوه بر این نیاز است تا روحیه کارآفرینی و خوداشتغالی نیروی کار جوان افزایش یابد که این مهم میتواند با سیاستهای انگیزشی و سیاستهای حمایتی از کسبوکارهای کوچک رخ دهد. دولت نیز میتواند با توسعه زیرساختارهای حمایتی از کسبوکارهای مبتنی بر فناوری، همچنین بهبود شرایط کسب و کار، بستر لازم برای اشتغال و خوداشتغالی نیروی کار جوان و تحصیلکرده را فراهم کند. از سوی دیگر در بخش تقاضای کار نیاز است ساختار اقتصادی استان بالاخص در بخش کشاورزی از سنتیبودن فاصله گرفته و به سمت کشاورزی مدرن حرکت کند تا بر اساس آن قادر به جذب نیروی کار جوان و تحصیلکرده در درون خود شود. تجربه نشان میدهد که ساختار سنتی کشاورزی در استان توانایی جذب نیروهای جوان و تحصیلکرده را نداشته است.
همچنین توسعه فعالیتهای کارای کاربر مبتنی بر صنایع کوچک و متوسط در راستای اقتصاد استان، همچنین استفاده از پتانسیلهای بالقوه استان در حوزه گردشگری و اکوتوریسم میتواند در همافزایی بخشهای مختلف اقتصادی استان کمک شایان توجهی داشته باشد. البته برای رسیدن به اهداف اشتغالزایی در استان گلستان همچنان لازم است تا توجهی ویژه به رفع مهمترین موانع و مشکلات شناسایی شده در اجرای اسناد بالادستی توسعه اشتغال شود. بدیهی است بدون رفع این موانع همچنان سیاستهای اشتغالزایی از اهداف خود فاصله خواهند گرفت.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
همه اصول اخلاقی در این مقاله رعایت شده است. شرکت کنندگان اجازه داشتند هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. همچنین همه شرکت کنندگان در جریان روند پژوهش بودند. اطلاعات آن ها محرمانه نگه داشته شد.
حامی مالی
این پژوهش با استفاده از کمکهای مالی معاونت پژوهشی دانشگاه گلستان در قالب طرح شماره 961444 انجام شده است.
مشارکت نویسندگان
با توجه به اینکه مقاله فقط یک نویسنده داشته است، تمامی بخشها و مراحل محصول کار یک نفر است و مفهوم مشارکت نویسندگان موضوعیت ندارد.
تعارض منافع
بنا به اظهار نویسنده مقاله، این پژوهش هیچگونه تعارض منافعی ندارد.