پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120New Empirical Evidence from the Support Asymmetry Effects of Oil Shocks on Inflation in OPEC Member Countriesشواهد تجربی جدید از تأیید آثار نامتقارن تکانههای نفتی بر روی تورم کشورهای عضو OPEC2296315210.30507/jmsp.2018.63152FAمحمد جعفری1. دانشیار علوم اقتصاد، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایرانابوالقاسم گل خنداندکترای اقتصاد بخش عمومی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران0000-0001-6332-9215Journal Article20180430Empirical studies show that asymmetric the effects of oil shocks on macroeconomic variables can review in oil-exporting countries like oil-importing countries. In this regard, this paper tries to investigate the asymmetric effects of oil shocks on inflation in OPEC member countries (including Iran) using hidden panel co-integration approach during the period 1990-2014. To achieve the purpose, first, the variables of crude oil prices and consumer price index for these countries are decomposed to cumulative positive and negative components. then, according to the cross-sectional dependence in the models, used the Pesaran unit root test (2007) and Westerlund co-integration test (2007) and shown that does not exist long-run relationship between crude oil prices and the consumer price index (not support linear co-integration); but there is a long-term relationship between positive components this variables and between positive components of consumer price index and negative components of oil prices (support hidden co-integration). Finally, these long-term relationships estimated by using the continuously-updated and fully-modified (Cup-FM). The results show that both positive and negative oil price shock increase the inflation in the OPEC member countries, so that the impact of negative shocks is more than positive shocks (support asymmetry).مطالعات تجربی نشان میدهد که آثار نامتقارن تکانههای نفتی بر متغیرهای کلان اقتصادی کشورهای صادرکننده نفت نیز، همانند کشورهای واردکننده آن قابل طرح و بررسی است. در این راستا، مقاله حاضر سعی دارد بهکمک رهیافت همانباشتگی پانلی پنهان، آثار نامتقارن تکانههای نفتی را بر تورم کشورهای عضو OPEC (شامل ایران) طی دورهی زمانی 2014-1990 بررسی کند. به این منظور، ابتدا متغیرهای قیمت نفت خام و شاخص قیمت مصرفکننده این کشورها به اجزای مثبت و منفی تجمعی، تجزیه شدهاند. سپس با توجه به وابستگی مقطعی در مدلهای مورد بررسی از آزمونهای ریشه واحد پسران (2007) و همانباشتگی وسترلوند (2007) استفاده و نشان داده شده است که بین قیمت نفت خام و شاخص قیمت مصرفکننده رابطه بلندمدتی وجود ندارد (عدم تأیید همانباشتگی خطی)؛ اما بین اجزای مثبت این متغیرها و بین اجزای مثبت شاخص قیمت مصرفکننده و اجزای منفی قیمت نفت خام رابطه بلندمدت برقرار است (تأیید همانباشتگی پنهان). در آخر نیز این رابطههای بلندمدت بهوسیله روش به روز رسانی مکرر و کاملاً تعدیلشده (Cup-FM) برآورد شدهاند. نتایج نشان میدهد که هر دو شوک مثبت و منفی قیمت نفت، تورم را در کشورهای عضو OPEC افزایش میدهد؛ بهگونهای که تأثیر شوکهای منفی بیشتر از شوکهای مثبت است (تأیید عدم تقارن).پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120Effect of Unemployment, Inflation and Minimum Wage on Income Inequality in Rural Areas of Iranian Provincesبررسی تاثیر بیکاری، تورم و حداقل دستمزد بر نابرابری درآمدی در مناطق روستایی استانهای ایران304510277910.30507/jmsp.2020.102779FAمهدی فیضیاستادیار اقتصاد، دانشگاه فردوسی مشهدمشهد،ایرانمرتضی بیرانونددانتشجوی دکتری اقتصاد،دانشگاه فردوسی مشهدمشهد،ایرانسعید ملک الساداتیاستادیار اقتصاد،دانشگاه فردوسی مشهدمشهد،ایرانJournal Article20170214Identification of the precise pattern of income distribution and factors affecting them is the main prerequisite for any policy to reduce inequality. Historical evidence and experiences of different countries show that unemployment and inflation together with minimum wage are some of the effective macroeconomic variables on income inequality. In this paper, based on rural household expenditure from 2001 to 2016, not only the Gini index but also the ratio of the wealthiest decile to the poorest decile as inequality indices of rural areas in different states has been calculated. Our result shows that inflation rate and the minimum wage have a significant negative effect on inequality indices while unemployment was not significantly stimulus on inequality. Moreover, based on our result, since cash transferred from the Iranian subsidy reform plan had a significant share in the income of low-income families increases a lot their expenditures while it was not a significant share of income for rich families and therefore did not have any effect on their expenditures. Hence, all in all, the Iranian subsidy reform plan decreases inequality in income distribution in years after implementing this policy.شواهد تاریخی و تجربههای کشورهای مختلف نشان میدهد بیکاری و تورم در کنار حداقل دستمزد از جمله عوامل اقتصاد کلان مؤثر بـر سطح نابرابری درآمدی هستند. در این پژوهش بر اساس اطلاعات هزینه ناخالص خانوار برگرفته از طرح آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای روستایی مرکز آمار ایران در دوره 1380 تا 1395، شاخصهای ضریب جینی و نسبت سهم ده درصد ثروتمندترین خانوارها به ده درصد فقیرترین خانوارهای جامعه، به عنوان شاخصهای اندازهگیری نابرابری توزیع درآمد مناطق روستایی استانهای کشور اندازهگیری شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد در دوره مورد بررسی در مناطق روستایی کشور، نرخ تورم و حداقل دستمزد تاثیری منفی بر ضریب جینی و نسبت سهم ده درصد ثروتمندترین به ده درصد فقیرترین خانوارها داشته درحالیکه بیکاری رابطهای معناداری با این شاخصهای نابرابری توزیع درآمد روستایی نداشته است. همچنین از آنجا که مبلغ یارانه سهم بالایی از درآمدهای گروههای پایین درآمدی را تشکیل میدهد، هزینهکرد گروههای پایین درآمدی بهشدت افزایش یافت، درحالیکه یارانه نقدی در گروههای بالای درآمدی، سهم زیادی در افزایش هزینهها نداشته است، اجرای قانون هدفمندی یارانهها، باعث کاهش نابرابری توزیع درآمد بر اساس میزان هزینه در سالهای پس از اجرای این قانون شده است.پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120The Transmission Channels of Oil Revenues on Economic Growth of Iranکانالهای اثرگذاری درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی ایران46726882510.30507/jmsp.2018.68825FAسید پرویز جلیلی کامجواستادیار و عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه آیت ا.. بروجردی0000-0001-8998-543Xحمید صفاریانکارشناسی ارشد علوم اقتصادی، دانشگاه علامه طباطبایی،تهران،ایرانJournal Article20180325Resource curse hypothesis is one of the most complex theories, which is based on Popper's fictitious science methodology in economics and economists designed different models to test this hypothesis. But the contradictory experiences in different countries did not prevent the hypothesis from becoming a law and even a theory. The purpose of this study was to evaluate the effects of oil revenues channels on Iran's economic growth during 1979-1959 using the Sakhs and Warner model. The results showed that oil revenues alone are not detrimental to economic growth and have a direct positive effect on Iran's economic growth. But when according to Sachs and Warner's proposed model, other explanatory variables such as physical investment, the degree of openness of the economy, the relationship of exchange and human capital are introduced into the channels of influence, due to the effect of oil revenues onthese variables and then the indirect negative impact on economic growth, The effect oftotal oil revenues on growth is sharply reduced and much less than the initial value. The result also showed that the increase ofphysical investment, the degree of openness of the economy and the promotion of human capital, has a positive effect and increasing the exchange relationship has a negative effect on Iran's economic growth. In addition, the significance andtype of effect of each channel on economic growth was determined and it was observed that except for the human capital channel, the indirect effect of oil revenues on Iran's economic growth from each channel was negative.فرضیه نفرین منابع از پیچیدهترین تئوریهایی است که مبتنی براندیشه روششناسی علم ابطالگرایی پوپر درعلم اقتصاد مطرح شده است و اقتصادانان مدلهای مختلی به منظور آزمون این فرضیه طراحی نمودند. اما تجربیات متناقض در کشورهای مختلف مانع از تبدیل این فرضیه به قانون وحتی تئوری را نداد. هدف این پژوهش، ارزیابی کانالهای اثرگذاری درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی ایران طی دورهی 1357 تا 1395 با استفاده از مدل ساکس و وارنر است. نتایج نشان داد که درآمدهای نفتی به تنهایی برای رشد اقتصادی مضر نیستند و اثر مستقیم مثبتی بر رشد اقتصادی ایران دارند. اما هنگامی که طبق مدل پیشنهادی ساکس و وارنر متغیرهای توضیحی دیگر مانند سرمایهگذاری فیزیکی، درجهی باز بودن اقتصاد، رابطهی مبادله و سرمایه انسانی به عنوان کانالهای اثرگذاری وارد مدل میشود، به دلیل اثر درآمدهای نفتی بر این متغیرها و سپس اثرگذاری منفی غیرمستقیم بر رشد اقتصادی، اثر کل درآمدهای نفتی بر رشد به شدت کاهش یافته و بسیار کمتر از مقدار اولیه میشود. همچنین نتایج نشان داد که افزایش سرمایهگذاری فیزیکی، درجهی باز بودن اقتصاد و ارتقای سرمایه انسانی، تأثیر مثبت و افزایش رابطهی مبادله تأثیر منفی بررشد اقتصادی ایران دارد. علاوه بر این میزان اهمیت و نوع اثرگذاری هر کانال بر رشد اقتصادی مشخص گردید و مشاهده شد که به جز کانال سرمایه انسانی، اثر غیرمستقیم درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی ایران از هر کانال منفی است.پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120The role of cultural capital in strengthening social trust in Iranنقش سرمایه فرهنگی در تقویت اعتماد اجتماعی در ایران748810246610.30507/jmsp.2020.102466FAابوالفضل کرمیدانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران،تهران،ایرانسید محمد صادق مهدویاستاد جامعه شناسی،دانشگاه علوم تحقیقات تهران،تهران،ایرانمصطفی ازکیااستاد جامعه شناسی، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران،تهران،ایرانJournal Article20180925In this paper, the role of cultural capital in strengthening social trust has been studied. Social trust is one of the most important components of social development and the spread of modernity and is one of the important aspects of social relations. Cultural capital, which is an indicator of cultural development, with a combination of indicators, individual tendencies and tendencies toward the use of cultural goods, the extent to which cultural goods are used objectively and the scientific and cultural qualities of a person can affect social trust. The research approach is descriptive-causal and has been done in a cross-sectional and time-based manner. The statistical population includes women and men over 18 years old, with a sample size of 380 people. Findings of the research showed that there is a relatively high correlation between cultural capital and social trust and this correlation is statistically significant. Similarly, the results of regression analysis showed that the variables of cultural capital, income and education of the individual and the responsible parent were 64% of the total dependent variable variation, but the share of the main variable of the research, namely, cultural capital, was 33% in this explanation.در این مقاله نقش سرمایه فرهنگی در تقویت اعتماد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. اعتماد اجتماعی یکی از مهم ترین مؤلفه های توسعه اجتماعی و گسترش مدرنیته بوده و یکی از جنبه های مهم روابط اجتماعی است. سرمایه فرهنگی که شاخصی از توسعه فرهنگی است، با شاخص ترکیبی؛ تمایلات و گرایشات روانی فرد نسبت به استفاده از کالاهای فرهنگی، میزان استفاده از کالاهای فرهنگی بطور عینی و مدارک و مدارج علمی و فرهنگی فرد، می تواند بر اعتماد اجتماعی تأثیر گذار باشد. رویکرد پژوهش، توصیفی- علی و به روش پیمایشی و به لحاظ زمانی، بصورت مقطعی انجام یافته است. جامعه آماری شـامل زنان و مردان بالای 18 سال می باشد که حجم نمونه بر اساس آن به تعداد 380 نفر انتخاب شده است. یافته های تحقیق نشان داد همبستگی نسبتاً بالایی بین سرمایه فرهنگی و اعتماده اجتماعی قابل مشاهده است و این همبستگی از نظر آماری نیز معنی دار است. همین طور نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که متغیرهای سرمایه فرهنگی، درآمد و تحصیلات خود فرد و والدین فرد پاسخگو، در مجموع 64 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند، لیکن سهم متغیر اصلی تحقیق یعنی سرمایه فرهنگی در این تبیین 33 درصد است.پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120The Impact of Financing on Economic Growth in the selected MENA countriesتاثیر تامین مالی بر رشد اقتصادی کشورهای منتخب منا9010810255710.30507/jmsp.2020.102557FAامین اکبرزادهدانشجوی دکتری علوم اقتصادی،دانشگاه سیستان و بلوچستان،سیستان و بلوچستان،ایران0000-0001-7717-1543مصیب پهلوانیدانشیار اقتصاد،دانشگاه سیستان و بلوچستان،سیستان و بلوچستان،ایران0000-0002-3101-9754سید حسین میرجلیلیدانشیار اقتصاد،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران،تهران،ایران0000-0002-1177-5376Journal Article20190616The Impact of Financing on Economic Growth in the selected MENA countries<br /><br />Abstract<br /><br />Achieving a high and stable economic growth rate is one of the major goals of any economic system and is always considered by national economic policymakers. To achieve this, we need to identify binding constraints on economic growth. Because a growth strategy will succeed when the constraints on economic growth identified and some arrangements adopted to remove them. One of the most important constraint that has always been of interest to economists is financing constraint.In this study, we examined the impact of financing on enonomic growth of 15 MENA countries covering 2003 to 2016 data and using the GMM method. our empirical finding indicate that financing has a positive impact on the economic growth of MENA countries and improving this variable leads to growth and prosperity.<br /><br />Keywords: Financing, Economic Growth, Growth model, MENA , Dynamic Panel Dataتاثیر تامین مالی بر رشد اقتصادی کشورهای منتخب منا <br /><br />چکیده<br /><br />دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالا و پایدار، یکی از اهداف مهم هر نظام اقتصادی به شمار میآید و همواره مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی کشورها قرار دارد. برای دستیابی به این هدف باید موانع و محدودیتهای در مسیر رشد را شناسایی کرد؛ چرا که یک استراتژی رشد در صورتی موفق خواهد بود که موانع پیش روی آن شناسایی و برای برطرف کردن آنها تمهیداتی در نظر گرفته شدهباشد. یکی از مهمترین تنگناهای رشد اقتصادی که همواره مورد توجه صاحبنظران اقتصادی بودهاست، تنگنای تامین مالی است. مدل رشدی که در تحقیق پیش رو تخمین زده شده، شامل متغیر تامین مالی برای 15 کشور منتخب منطقه منا است. دوره زمانی مورد مطالعه، سالهای 2016-2003 و روش تخمینی که مورد استفاده قرار گرفته، روش GMM (پنل دیتای پویا) است. نتایج تحقیق نشان میدهد که تامین مالی بر رشد اقتصادی کشورهای مورد مطالعه تأثیر مثبت میگذارد و توسعه این متغیر موجب رونق رشد اقتصادی خواهد شد<br /><br />طبقه بندی JEL: E60 ، N10<br />کلمات کلیدی: تامین مالی، رشد اقتصادی، کشورهای منا، مدل رشد، پنل دیتای پویا<br /><br /><br /><br />کلمات کلیدی: تامین مالی، رشد اقتصادی، کشورهای مناپژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120The analysis of the effective factors of the failure of "water governance" in Iranتحلیل واکاوانه از عوامل مؤثرِ ناکامی «حکمرانی آب» در ایران11014010255810.30507/jmsp.2020.102558FAزهرا احمدی پوراستاد گروه جغرافیای سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.ابراهیم احمدیدانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، گروه جغرافیای سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.0000-0002-3619-8464Journal Article20190222The Attempt of This Paper is the Rootting of The Water Crisis in Iran from the Point of View of "Water Governance". In this Way- The Main Question is; In General, What is The Cause of the Failure of "Water Governance" in Iran? To Other Interpretation; what are the Factors and Backgrounds That is "Good Water Governance" In Iran, has failed and Deviant? In Response to This Question Should be Said; The Vacuum and Failure of the "Governance of Water" in Iran There Is a Historic Weakness That Continues Incessant More Severity. The Water Crisis in Iran is Due to a Variety of Ignorance and Disability. And this Variation, The Result is the Breadth and Complexity of a Set of Infrastructure, Organizations, Institutions, Actions and Actors around the Water. The Authors of the Paper Tried, While Reminding [Signs] of the Water Crisis in Iran, Express the Factors That Affect the Failure Of "Water Governance" in The Country Identification and Analyze Briefly. In The First Part, the Second Part of the Article Includes Pathological Analysis Of The Subject and the Provision Of Advisory Solutions (Or Theoretical and Applied Policy Recommendations) Within the Framework Of The “Governance Of Water" Component. The Present Study is based on a Qualitative and Descriptive-Analytic Type Based on Practical and Applied Results. The Way Information is Collected is Documentary Method by Referring to Books, Articles and Credible Reports.کوشش این مقاله آسیبشناسی بحران آب در ایران از منظر «حکمرانی آب» است. دراین راستا- سوال اصلی چنین است؛ در مجموع علل شکست «حکمرانی آب» در ایران چیست؟ به تعبیری دیگر؛ چه عوامل و زمینههایی وجود دارد که «حکمرانی خوب آب» در ایران را ناکام و به انحراف کشانده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت؛ خلاء و ناکامی «حکمرانی آب» در ایران یک ضعف تاریخی است که با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد. بحران آب در ایران محصول علل متنوعی از نادانی و ناتوانی است و این تنوع، نتیجه گستردگی و پیچیدگی مجموعه زیرساختها، نهادها، سازمانها، کُنشگران و کُنشهایی است که حول مقوله آب شکل گرفتهاند. نویسندگان مقاله کوشش کردند، ضمن یادآوری ]نشانگان[ بحران آب در ایران، عوامل موثر بر ناکامی «حکمرانی آب» در کشور را بیان و به اختصار تحلیل نمایند. در ادامه بخش اول، بخش دوم مقاله شامل تحلیل آسیبشناسانه از موضوع و ارائه راه-کارهای توصیهای (یا توصیههای سیاستی نظری و کاربردی) در چارچوب مؤلفههای «حکمرانی آب» است. پژوهش حاضر براساس ماهیت، کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر نتایج عملی و کاربردی است. نحوه گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی و با مراجعه به کتب، مقالات و گزارشهای معتبر انجام پذیرفته است.پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120Calculation of Gini coefficient index and its effect on environmental pollution in Iranمحاسبه شاخص ضریب جینی و بررسی اثرات آن بر آلودگی محیط زیست در ایران14217010256210.30507/jmsp.2020.102562FAفرشته یوسف زادهدانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد،دانشگاه فردوسی مشهد،مشهد،ایران0000-0001-7534-7998سید محمدرضا مهدویاندانشجوی دکتری اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه زابل،زابل،ایران0000-0002-2107-4389Journal Article20190522This study investigates the relationship between income inequality and environmental pollution (CO2 emissions) using provincial data of Iran during the years 2007-2016. For this purpose, for the purpose of studying the income distribution, the Gini coefficient index was calculated as a proxy for income distribution inequality and carbon diffusion in different provinces of Iran using existing theories. The results of the calculations of the Gini coefficient show that during the studied years the trend of the index has been quite oscillating, but in general, it dropped from 0.44 in 2007 to 0.38 in 2016. Also, the results of calculations of carbon emissions indicate that the highest total emissions (72%) are from industry, power plants and transportation. The results of model estimation show that the Gini coefficient has a positive effect on carbon emissions, and with a 1% increase in income inequality, carbon emissions increase by 0.31%. The effects of GDP, industrialization and energy consumption on carbon emissions in Iran are positive. So, with a 1% increase in these variables, the pollution rate will increase by 0.07, 0.07% and 0.004% respectively.مطالعه حاضر به بررسی رابطه نابرابری توزیع درآمد و آلودگی محیط زیست (انتشار CO2) با استفاده از داده های استانی کشور ایران طی سال های 1386-1395 پرداخته است. برای این منظور، جهت بررسی وضعیت توزیع درآمد شاخص ضریب جینی به عنوان پراکسی نابرابری توزیع درآمد و انتشار کربن به تفکیک استان های ایران با استفاده از تئوری های موجود مورد محاسبه قرار گرفت. نتایج حاصل از محاسبات ضریب جینی نشان از آن دارد که طی سال های مورد مطالعه روند شاخص کاملا نوسانی بوده است، اما در مجموع از 0/44در سال 1386 به 0/38در سال 1395 کاهش یافته است. همچنین نتایج محاسبات میزان انتشار کربن نشان از آن دارد که در مجموع بیشترین میزان انتشار (72 درصد) از بخش های صنعت، نیروگاه و حمل و نقل صورت می-گیرد. نتایج حاصل از تخمین مدل نشان می دهد که ضریب جینی اثری مثبت بر میزان انتشار کربن دارد و با افزایش یک درصدی نابرابری درآمدی، میزان انتشار کربن 0/31 درصد افزایش می یابد. اثرات تولید ناخالص داخلی، صنعتی سازی و مصرف انرژی بر میزان انتشار کربن در ایران مثبت است. به طوریکه با افزایش یک درصدی متغیرهای مزبور، میزان آلودگی به ترتیب 0/07، 0/07و 0/004درصد افزایش خواهد یافت.پژوهشکده تحقیقات راهبردی
دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظامسیاستهای راهبردی و کلان2345-25448ویژهنامه سال 139920210120Mediating role of Organizational innovation in The effects of Organizational Learning Capabilities on public Corporates Financial Performanceبررسی نقش میانجیگری نوآوری سازمانی در تاثیر قابلیت های یادگیری سازمانی بر عملکرد مالی شرکت های دولتی17219710277810.30507/jmsp.2020.102778FAمصطفی طاهریهیئت علمی گروه مدیریت ،دانشگاه پیام نورتهران،تهران،ایران0000-0002-1706-8963ایمان َعزیزیدانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی،دانشگاه پیام نور تهران،تهران،ایران0000-0002-2685-2178Journal Article20180701This research was conducted to investigate the role of organizational innovation mediation on the impact of organizational learning capabilities on financial performance of the company. In this research, organizational learning capabilities include components of management commitment, system perspective, open space and experimentation, and sharing and integrating knowledge. A questionnaire was used to measure the variables of the research. The research method was descriptive correlational. In order to answer the questions and to investigate the research hypothesis with Smart-PLS software, structural equation analysis and path analysis using partial least squares (PLS) were used. The results show that organizational learning capabilities and all its dimensions have a positive and significant effect on organizational innovation and financial performance of the company. The results also confirm the positive and significant impact of organizational learning capabilities on organizational innovation. The results also show that organizational innovation has a positive and significant effect on financial performance of the company.این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجیگری نوآوری سازمانی در تاثیر قابلیت های یادگیری سازمانی بر عملکرد مالی شرکت های دولتی انجام پذیرفته است. در این پژوهش قابلیت های یادگیری سازمانی شامل مولفه های تعهد مدیریتی، دیدگاه سیستمی، فضای باز و آزمایشگری و به اشتراک گذاری و یکپارچهسازی دانش می باشد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه استفاده گردید. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. جهت پاسخ به سوالات و بررسی فرضیات تحقیق با نرم افزار Smart-PLS از روش بررسی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر به روش حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که قابلیتهای یادگیری سازمانی و همه ابعاد آن بر نوآوری سازمانی و عملکرد مالی شرکت تاثیر مثبت و معنی داری دارند. نتایج همچنین تاثیر مثبت و معنی دار قابلیتهای یادگیری سازمانی بر نوآوری سازمانی را نیز تایید می کند. نتایج همچنین نشان می دهد که نوآوری سازمانی بر عملکرد مالی شرکت تاثیر مثبت و معنی داری دارد.