محبوبیت «مشارکتهای دولتی ـ خصوصی» برای توسعۀ خدمات و زیرساختهای عمومی از دهۀ 1990م رو به افزایش بوده است. در این مقطع، تفکر بخش خصوصی و معیارهای بازارمحور برای تأمین و عرضۀ محصولات و خدمات دولتی اعمال شدهاند. این مشارکتها در حوزۀ بهداشت و درمان هم ـ که ویژگیها و حساسیتهای خاص خود را دارد ـ مطرح شده است. در این میان، هواداران مشارکت مزایای متعددی برای آن برشمردهاند؛ درحالی که مخالفان آنها ادعا میکنند مشارکتها اغلب با هزینۀ گزافی بهدست میآیند. لذا این سؤال مطرح میشود که با توجه به نیازهای روزافزون، چگونه این مشارکتها میتوانند برای حوزۀ سلامت و آنهم در کشورهای درحال توسعه کارآمد باشند. این مقاله ضمن مرور مبانی نظری موضوع تحقیق در «مدیریت دولتی نوین»، بستر پذیرش و انگیزهها و همچنین عوامل موفقیت و چالشهای بهکارگیری آنها را با نگاه ویژه به کشورهای درحال توسعه تحلیل کرده و با بررسی دیدگاههای موافق و مخالف و استفاده از شواهد و انتقادهایی که بعد از گذشت سالهای طولانی از اجرای سیاست مشارکتی در پارهای از کشورها بروز کرده، چارچوبی محتاطانه و آگاهانه درجهت پذیرش و اجرای این استراتژی، برای رسیدن به عملکردی رضایتبخش ارائه داده است. این چارچوب با تأکید بر رعایت ارزشهای کارایی، نمایندگی و عدالت در ارائۀ خدمات دولتی، در راستای سیاستهای کلی نظام سلامت ایران قرار دارد.