نوع مقاله : علمی - پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل، زابل، ایران.
2 دانشیار گروه اقتصاد، گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد، دانشگاه خوارزمی تهران، تهران، ایران.
3 دانشجوی دکتری اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل، زابل، ایران.
4 مربی گروه اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل، زابل، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The labor market is one of four major markets in the economy; it is important because of its unique features. In the present study, the long-term effects of various macroeconomic shocks on the unemployment rate have been investigated from 1974 to 2016 using the Structural Vector Error Correction Model (SVECM). Based on the estimated equation, the real wages have a direct relationship with efficiency and employment and an indirect relationship with the unemployment rate. Impulse response analysis showed that among the shocks, efficiency and supply shocks have a more substantial impact on unemployment so that the efficiency shocks reduce the unemployment rate in the long run and the positive labor supply shock leads to higher unemployment. According to the results of unemployment forecast of error variance decomposition, the shock of labor supply, efficiency, and labor demand are determinant factors of unemployment in the long run. But the most critical factor in unemployment is the supply shocks that their effect increases over time.
JEL Classification: E24, J20, J31
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بازار کار یکی از چهار بازار مهم در اقتصاد است که به دلیل ویژگیهای خاص آن، اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا هرگونه تغییری در بازار کار اثرات اجتماعی و اقتصادی در جامعه به دنبال دارد و از طرفی تغییرات در سایر بخشهای اقتصاد، اثر خود را در بازار کار نشان میدهد. همچنین درپیشگرفتن سیاستهای نامناسب توسط سیاستگذاران میتواند به بیتعادلی در بازار کار منجر شود. به طوری که نهتنها موجب تشدید مشکلات در بازار کار شود، بلکه به عدم تعادل در دیگر بخشهای اقتصاد نیز منجر شود.
یکی از شاخصهای کلیدی و معروف بازار کار، بیکاری است که نشاندهنده بخشی از نیروی کار جامعه است که در جستوجوی شغل هستند، اما موفق به داشتن آن نمیشوند. در تصویر شماره 1 نرخ بیکاری در کشور طی سالهای 53 الی 95 نشان داده شده است. طی این چهار دهه به جز دو سال، نرخ بیکاری همواره بیش از 10 درصد بوده است. افزایش فقر و نابرابری، اعتیاد، بزهکاری، طلاق، ناامیدی و فرار مغزها از تبعات بیکاری در جامعه است که بدون شک هزینه فردی و اجتماعی بسیار بالایی به دنبال دارد. عوامل بسیاری بر بیکاری مؤثر هستند که از آن میان میتوان به نوسانات اقتصادی، نبود تناسب بین آهنگ رشد جمعیت و فرصتهای شغلی، افزایش فارغالتحصیلان دانشگاهی، تغییر محیط اقتصادی، تحولات ساختاری و ضعف قوانین و مقررات اشاره کرد.
امروزه یکی از دغدغههای اصلی در کشور مسئله بیکاری است که لزوماً به نوسانات فصلی و دورهای اقتصاد مربوط نیست و جنبه ساختاری دارد (شهبازی و نظرپور، 2014). بررسی عوامل ساختاری و دورهای بیکاری و شوکهایی که به تغییرات پایدار در نرخ بیکاری منجر میشود، حائز اهمیت است. درواقع مطالعه تأثیر شوکها بر بازار کار خصوصاً برای درک پویاییهای بازار کار به منظور تدوین سیاستهای ملی، منطقهای و بخشی نیروی کار که هدف آنها تعدیل نوسانات اشتغال، بهویژه در دوران رکود اقتصادی است، مهم است (لوکیانینکو و اولیسکوویچ، 2015). از این رو هدف مطالعه حاضر، مدلسازی اقتصادی رابطه پویا بین متغیرهای تأثیرگذار بر بازار کار بر اساس مدل تصحیح خطای برداری ساختاری و تجزیه و تحلیل اثر شوکهای مؤثر بر بیکاری و اهمیت نسبی هریک از آنها در افزایش نرخ بیکاری است که بدین منظور، مجموعهای از متغیرهای نماینده بازار نیروی کار در نظر گرفته شده و یک مدل ساده بازار کار اقتصاد کلان ایجاد شده است تا واکنش متغیرها به شوکها مشخص شود.
1- ادبیات موضوع
تحقیقات فراوانی بازار کار را از جنبههای مختلف بررسی کردهاند. برخی از مطالعات رابطه بین متغیرهای اثرگذار بر بازار کار را بررسی کردهاند که از آن جمله میتوان به این مطالعات ذیل اشاره کرد: آرمن، کفیلی و قربان نژاد (2014) رابطه بین حداقل دستمزد حقیقی و نرخ بیکاری را در کشور بررسی کردهاند. بر اساس نتایج طی دوره بررسیشده رابطه معین و تعریف شدهای بین تورم و رشد حداقل دستمزد اسمی وجود ندارد که نشان میدهد این دو متغیر در بلندمدت دارای رابطه تعادلی بلندمدت نیستند. همچنین رابطه دو سویه بین حداقل دستمزد حقیقی و نرخ بیکاری نشان داد این رابطه در هر دو جهت برقرار نیست. رحمانی، بهپور و استادنژاد (2013) در مطالعهای رابطه بین رشد بهرهوری و نرخ بیکاری در ایران را با استفاده از سیستم معادلات همزمان بررسی کردند. نتایج نشان داد رابطه علیت دوطرفهای بین رشد بهرهوری و نرخ بیکاری وجود دارد. همچنین در رابطه با عوامل مؤثر بر نرخ بیکاری نیز نتایج نشان داد تورم و رشد بهرهوری رابطه منفی با بیکاری دارند، اما بین نرخ بیکاری و حداقل دستمزد رابطه مثبتی وجود دارد. فینسترا و هانگ (2007) رابطه صادرات کشور چین و اشتغال را بررسی کردند که نتایج حاکی از وجود رابطه مثبت بین این دو متغیر است؛ همچنین فانگ و لین (2015) و سن و همکاران (2011) رابطه بین حداقل دستمزد و اشتغال را به ترتیب در اقتصاد چین و کانادا بررسی کردهاند که به کشف رابطه منفی بین این دو متغیر منجر شده است.
بخشی از مطالعات تأثیر متغیرها بر بیکاری یا اشتغال را بررسی کردهاند که از آن جمله میتوان به این مطالعات اشاره کرد: شهبازی و نظرپور (2014) تأثیر رونق صادراتی بر نرخ بیکاری در ایران را با استفاده از روش خودتوضیح با وقفههای گسترده، آزمون همجمعی باند و آزمون علیت گرنجر بررسی کردهاند. نتایج حاکی از این است که رونق صادراتی در هر دو دوره کوتاهمدت و بلندمدت بر نرخ بیکاری تأثیر منفی و معنیدار دارد. همچنین نتایج آزمون گرنجر شرطی نشان داد رابطه علیت کوتاهمدت میان متغیرها وجود ندارد، اما رابطه علیت بلندمدت از متغیرهای بررسیشده به نرخ بیکاری وجود دارد. دانشجعفری و همکاران (2013) تأثیر تکانههای نرخ ارز بر چالشها و چشماندازهای اشتغال بخش صنعتی ایران را بررسی کردهاند. بر اساس نتایج، در کوتاهمدت و بلندمدت تکانه نرخ ارز و حجم پول بر اشتغال رابطه معکوسی دارند، همچنین با افزایش هزینههای جاری و عمرانی نیز میزان اشتغال بخش صنعت افزایش مییابد. لی (2005) و کریستیو، کوپتس و لمن (2008) اثر آزادسازی تجاری بر بازار کار را به ترتیب در کشورهای در حال توسعه و اوکراین بررسی کردهاند. گاستون و راجاگورو (2013) نیز تأثیر رونق صادراتی بر بیکاری را بررسی کردهاند. نتایج نشان داد افزایش تقاضا برای صادرات، نرخ بیکاری را کاهش میدهد.
برخی مطالعات نیز شوکهای مختلف در بازار کار را بررسی کردهاند که در ادامه به برخی از این مطالعات اشاره شده است. هادیان و رضایی سخا (2009) با استفاده از مدل خودهمبسته برداری تأثیر شوکهای کلان اقتصادی بر نرخ بیکاری در ایران را بررسی کردهاند. نتایج نشان داد هریک از شوکهای بررسیشده با توجه به ماهیت آنها، تاثیرات متفاوتی از لحاظ میزان پاسخ تغییرات نرخ بیکاری به شوکها و از لحاظ سهم هریک از این شوکها در نوسانات نرخ بیکاری در طول زمان داشته است. شوک بهرهوری و شوک تقاضای کل باعث کاهش نرخ بیکاری و شوکهای دستمزد، قیمت و عرضه نیروی کار باعث افزایش نرخ بیکاری در اقتصاد ایران شده است. مادورن (2003) در مطالعهای با استفاده از یک چارچوب ساده اقتصاد کلان، اثر چهار شوک ساختاری بهرهوری، تقاضا، دستمزد و عرضه نیروی کار را در اتریش بررسی کرده است. برای این منظور از الگوی خودتوضیح برداری ساختاری استفاده شده است. بر اساس نتایج، شوکهای عرضه نیروی کار منبع اصلی تغییرات بیکاری هستند. در حالی که بر اشتغال هیچ تأثیری ندارند. همچنین نرخ بیکاری پس از شوک بهرهوری کاهش مییابد. به علاوه توزیع اثرات برای نرخ بیکاری و اشتغال در طول زمان متفاوت است.
دولادو و جیمنو (1997) دلایل اصلی بیکاری در اسپانیا را بررسی کردهاند. نتایج نشان داد بیکاری در اسپانیا نتیجه یکسری از شوکهای مضر، ترکیبی از سیاستهای ضدتورمی و سیستم انعطافناپذیر نهادهای بازار کار و بازار محصول است که شوکهای موقتی را به شوکهای دائمی تبدیل میکند. شوکهای قیمت و دستمزد در نیمه دوم 1970 و نیمه اول 1980 غالب هستند. در حالی که شوکهای منفی تقاضا و تا حدی شوکهای بهرهوری و دستمزد عامل بحران اوایل دهه 1990 هستند. لینزرت (2004) پویایی اثرات شوکهای مختلف کلان اقتصادی بر بیکاری در آلمان را با استفاده از الگوی خودتوضیح برداری ساختاری بررسی کرده است. نتایج تجزیه و تحلیل واکنش تکانه و پیشبینی تجزیه واریانس خطا نشان داد شوکهای قیمت، تقاضا و عرضه نیروی کار به طور معناداری بیکاری را در کوتاهمدت و میانمدت تحت تأثیر قرار میدهد. در حالیکه شوکهای دستمزد و تکنولوژی نقش غالبی را بازی نمیکنند. همچنین پیشبینی واریانس خطا عمدتاً بوسیله شوکهای عرضه، قیمت و تقاضا توضیح داده میشود. لوکیانینکو و اولیسکوویچ (2015) اثر شوکهای اقتصادی بر بازار کار اوکراین را طی دوره 2014-2002 بررسی کردهاند. براساس نتایج مدلسازی، شوکهای عرضه نیروی کار به طور همزمان باعث افزایش بیکاری میشود، اما در بلندمدت شوکهای تکنولوژی و شوکهای عرضه دلیل اصلی کاهش نرخ بیکاری هستند. همچنین شوکهای موقتی تقاضای کار، یک اثر دائمی بر بازار کار دارند که درجه بالایی از رکود اقتصاد ملی را نشان میدهد.
ایلدریم (2015) در مقالهای پویاییهای بازار کار ترکیه را با استفاده از روش تصحیح خطای برداری ساختاری بررسی کرده است. نتایج نشان داد دستمزدهای واقعی با اشتغال و بهرهوری در بلندمدت رابطه مثبت دارد. همچنین بازار نیروی کار از طریق دستمزدهای واقعی بهآرامی به تغییرات در شرایط کلان اقتصادی واکنش نشان میدهد. به علاوه نتایج واکنش آنی و تجزیه واریانس نشان داد دستمزدهای واقعی اثر قابل توجهی بر بهرهوری دارد، در حالی که اثر بهرهوری بر دستمزدهای واقعی اندک است. در این مقاله نشان داده شده دستمزدهای واقعی یک متغیر کلیدی در بازار نیروی کار ترکیه است و رابطه ضعیفی بین دستمزدهای واقعی و بهرهوری و انعطافناپذیری در اشتغال در بازار وجود دارد. ترکیلماز و ازر (2008) نیز مسئله بیکاری در ترکیه را با استفاده از مدل VECM بررسی کردند و نشان دادند شوکهای تکنولوژی، دستمزد و عرضه نیروی کار در بلندمدت اثر معناداری بر بیکاری ترکیه دارند. بروگمن (2006) با استفاده از مدل تصحیح خطای ساختاری منابع بیکاری در آلمان را بررسی کرده است. نتایج حاکی از این است که شوکهای تقاضا و عرضه نیروی کار و بهرهوری، عوامل مهم بیکاری در بلندمدت هستند.
در مطالعه حاضر بازار نیروی کار با استفاده از روش تصحیح خطای برداری ساختاری مطالعه شده است. این روش مزایایی دارد که در ادامه به آن اشاره شده است و همانگونه که ملاحظه شد تاکنون هیچ مطالعهای در حوزه بازار کار کشور با استفاده از این روش انجام نگرفته است.
2ـ روششناسی پژوهش
2-1- چارچوب عمومی الگوی تصحیح خطای برداری ساختاری
در ادبیات اقتصادی، هرگونه انحراف مقادیر متغیرها از روند بلندمدت مقادیر انتظاری آنها، شوک نامیده میشود (صمدی، یحیی آبادی و مسلم، 2009). هدف مطالعه حاضر بررسی اثر شوکهای اقتصادی بر بازار کار است و برای تحلیل اثر شوکها بر حسب منشأ آنها، لازم است از فرم ساختاری استفاده کنیم (سوری، 2016). الگوی خودتوضیح برداری ساختاری زمانی مفید خواهد بود که میان متغیرهای سیستم، رابطه همانباشته وجود نداشته باشد و با توجه به اینکه پسماند سیستم میتواند همبسته باشد. تفسیر اقتصادی از توابع واکنش تکانهای با مشکل مواجه شود، از مدلهای تصحیح خطای ساختاری استفاده میشود (بیابانی خامنه، خزایی و شعبانی، 2016). در روش تصحیح خطای برداری ساختاری با انتخاب ماتریس اثرات همزمان و اعمال محدودیتهایی روی پویاییهای الگو، پارامترهای ساختاری شناسایی و برآورد میشوند (ابریشمی و مهرآرا، 2011). درواقع ویژگی کلیدی الگوی خودتوضیح برداری ساختاری، لحاظ خصوصیات همجمعی دادهها در تعریف محدودیتهای ساختاری در تأثیر نهایی شوکهاست (ابراهیمی و شکری، 2011).
که yt بردار K×1 از متغیرهای سری زمانی، Dt بردار متغیرهای از پیش تعیینشده و Γ ماتریس K×K ضرایب است. ut بردار K×1 اجزای اخلال که غیرقابل مشاهده با فرایند نوفه سفید، میانگین صفر و ماتریس کوواریانس ∑u است. α و β به ترتیب ماتریسهای K×r ضریب سرعت تعدیل و r بردار همانباشتگی است که نشاندهنده بخش بلندمدت مدل است. پارامترهای دستگاه VECM قابل تفسیر ساختاری نیستند و از برآوردهای این دستگاه حداکثر میتوان برای آزمون علیت بلندمدت (تصحیح خطا) و کوتاهمدت (علیت ادواری) استفاده کرد (ابریشمی و مهرآرا، 2011). ما به دنبال اثرات شوکهای اساسی (εt) بر متغیرهای yt هستیم که به عنوان اجزای خطای فرم ساختاری VECM تفسیر میشوند.
برای بازیابی شوکهای ساختاری از باقیماندههای فرم کاهشی تخمین ECM، فرض میشود باقیماندهها ut، ترکیب خطی از اختلالات ساختاری هستند (فرمول شماره 2):
که فرض میشود A0 یک ماتریس معکوسپذیر است (لینزرت، 2004). برای تجزیه و تحلیل اثر شوکهای ساختاری، به بازیابی K2 عضو A0 نیاز داریم. فرمول شماره 2 و فرض استاندارد که شوکهای ساختاری ناهمبسته هستند و واریانس یک دارند، (یعنی ∑ε=IK) برای نوشتن رابطه فرمول شماره 3 استفاده میشود:
تقارن ∑u و نرمالسازی واریانسهای ساختاری، K(K+1)/2 محدودیت غیرخطی بر K2 پارامتر A0 تحمیل میکند. برای شناسایی دقیق عناصر A0 به اعمال K(K-1)/2 محدودیت اضافی خطی مستقل نیاز داریم. در ادبیات عمومی روند بین اثرات دائمی و موقتی تمایز قائل میشویم. در یک سیستم با r رابطه همانباشتگی، تنها k=K-r اثر دائمی میتواند وجود داشته باشد. بنابراین برای شناسایی دقیق شوکهای دائمی به k(k-1) محدودیت اضافی نیاز داریم. همچنین r(r-1)/2 محدودیت برای شناسایی شوکهای موقتی نیاز است (بروگمن، 2006).
2-2- الگوی مورد استفاده
برای ایجاد یک مدل تجربی، از مدل تعدیلشده بازار نیروی کار اقتصاد کلان که اولینبار توسط جاکوبسون و همکاران (1997) معرفی شد،کمک گرفته شده است که شامل مدلسازی تابع تولید، معادله عرضه نیروی کار، معادله تقاضای نیروی کار و رابطه تنظیم دستمزد است. تمامی متغیرها در پایه لگاریتم طبیعی بیان شدهاند.
تابع تولید به عنوان رابطه بین ستاده و اشتغال تعریف میشود (فرمول شماره 4).
که rg لگاریتم تولید ناخالص داخلی واقعی، p بازده نسبت به مقیاس، em لگاریتم تعداد شاغلین و متغیر θt روند تصادفی تکنولوژی است که از یک فرایند گام تصادفی تبعیت میکند (فرمول شماره 5).
که ett شوک خالص تکنولوژی (بهرهوری) است.
اگر |ψ|فرض میشود که هر چهار شوک خالص، یعنی شوکهای تکنولوژی، عرضه نیروی کار، تقاضای نیروی کار و شوک دستمزد یکسان هستند و توزیع مستقل با میانگین صفر و واریانس σi2>0 دارند.
شکل برداری معادلات 4 تا 11 با متغیرهایی که در تجزیه و تحلیل تجربی بازار نیروی کار استفاده شدهاند، به صورت زیراست:
فرمول شماره 12 پویایی رفتار مؤلفههای بازار کار یعنی بهرهوری، اشتغال، نرخ بیکاری و دستمزدهای واقعی را توصیف میکند که با چهار عامل مشاهدهنشده به دست آمدهاند: دو فرایند گام تصادفی در عرضه نیروی کار ξt و تکنولوژی θt و دو مؤلفه تصادفی ζt و ςt که به علت شوکها در رابطه دستمزد و معادله تقاضا به وجود آمدهاند. همانگونه که قبلاً اشاره شد مؤلفههای رابطه دستمزد و تقاضای نیروی کار میتوانند پایا یا ناپایا باشند.
3ـ یافتههای پژوهش
اطلاعات استفادهشده در تحقیق حاضر شامل نرخ بیکاری، تعداد شاغلان، دستمزد واقعی و بهرهوری نیروی کار از سال 1353 تا 1395 است. دادههای مربوط به نرخ بیکاری و تعداد شاغلین از سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور گرفته شده است. بهرهوری نیروی کار برابر نسبت تولید ناخالص داخلی واقعی به تعداد شاغلین است که اطلاعات مربوط به تولید ناخالص داخلی از سایت بانک مرکزی گرفته شده است. حداقل دستمزد ماهانه مصوب شورای عالی کار نیز از بخشنامههای مربوطه وزارت کار و امور اجتماعی به دست آمده و با استفاده از شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی گرفتهشده از سایت بانک مرکزی، به مقادیر واقعی تبدیل شده است.
به منظور تخمین الگو، لازم است مانایی متغیرهای مدنظر بررسی شود. بدین منظور از آزمون دیکیفولر تعمیمیافته استفاده شده است. ابتدا ویژگی دادههای تحقیق بررسی شد و با توجه به اینکه دادهها روند قطعی و مقدار ثابت دارند، آزمون فرضیه ریشه واحد در حالت با عرض از مبدأ و روند به کار گرفته شد. براساس جدول شماره ۱، نتایج حاکی از آن است که متغیرهای معرفیشده در مدل نامانا بودند و مقادیر تی محاسبهشده دیکی فولر تعمیمیافته از مقادیر بحرانی مککینون در سطح 1 درصد، 5 و 10درصد کمتر است. بنابراین فرضیه صفر مبنی بر داشتن ریشه واحد را رد نمیکنیم و نامانابودن این متغیرها را میپذیریم، از این رو به تفاضلگیری مرتبه اول آنها نیاز است. نتایج تست وجود ریشه واحد نشان داد تفاضل مرتبه اول همه سریها پایاست. بنابراین سریهای بهرهوری، اشتغال، نرخ بیکاری و دستمزد از مرتبه اول انباشته هستند، یعنی I.
یکی از مسائل مهم در تصریح روش تصحیح خطای برداری ساختاری تعیین تعداد وقفههای بهینه است، به همین منظور از آماره LR، معیار حنان کوئین(HQ) و آکائیک (AIC) استفاده شده است. بر اساس معیارهای مذکور که در جدول شماره 2 گزارش شده است، وقفه بهینه دو پیشنهاد میشود.
در مرحله بعد برای تخمین مدل خودتوضیح برداری، وجود رابطه همانباشتگی بین متغیرها بررسی میشود. برای این منظور آزمون همانباشتگی جوهانسنجوسیلیس به کار برده شده است که نتایج آن در جدول شماره 3 قابل مشاهده است. براساس مقادیر آمارههای حداکثر مقدار ویژه و آزمون اثر، یک بردار همگرایی بلندمدت بین متغیرهای الگو وجود دارد.
رابطه بلندمدت بهدستآمده میتواند به عنوان رابطه دستمزدهای واقعی با بهرهوری، اشتغال و بیکاری تفسیر شود (فرمول شماره 13) (اعداد داخل پرانتز آماره تی است)
که در این رابطه، بهرهوری با دستمزد رابطه مستقیمی دارد که نشان میدهد با افزایش بهرهوری، دستمزدهای واقعی نیز افزایش مییابد. متغیر تقاضای نیروی کار با دستمزد رابطه مثبت دارد. درواقع با افزایش تقاضای نیروی کار، دستمزدها افزایش مییابد. همچنین ضریب بیکاری در معادله دستمزد منفی است؛ بدین معنی که با افزایش عرضه نیروی کار (بیکاری)، دستمزدهای واقعی کاهش مییابد. اما ضریب متغیر بیکاری کوچک و در سطح معمول معنیدار نیست. بنابراین نرخ بیکاری در فرایند تنظیم دستمزد دخالتی ندارد که نقش ضعیف نهادهای کارگری را نشان میدهد و بیانگر این است که در تعیین دستمزد حداقل، نرخ بیکاری در محاسبات مورد توجه نیست. این نتیجه در مطالعه آرمن و همکاران (1393) نیز تأیید شده است.
3-1- مدل تصحیح خطای برداری ساختاری
با توجه به اینکه شوکهای ساختاری مستقیماً قابل مشاهده نیستند، برای تصریح الگوی شکل خلاصهشده به اعمال یکسری محدودیتها نیاز است. این محدودیتهای شناسایی، از مدل نظری و از نتایج همانباشتگی به دست میآیند. همانگونه که بیان شد ما به K(K-1)/2=4(4-1)/2=6 محدودیت خطی مستقل نیاز داریم. به علاوه میدانیم که در یک سیستم چهاربعدی با یک رابطه همانباشتگی تنها سه شوک میتواند اثر دائمی داشته باشد (بروگمن، 2006). در مطالعات مختلف، محدودیتهای متفاوتی بر ماتریس اثرات بلندمدت تحمیل میشود.
در مطالعه حاضر، از آنجایی که رابطه همجمعی تخمینزدهشده با رابطه دستمزد سازگار است، مانایی آن نشان میدهد شوک دستمزد اثر بلندمدت بر متغیرهای سیستم ندارد. همچنین بازده به مقیاس ثابت (p=1) در نظر گرفته شده است، در این صورت شوکهای تقاضای نیروی کار، عرضه نیروی کار و دستمزد اثر دائمی بر بهرهوری ندارند و در بلندمدت بهرهوری تنها با روند تکنولوژی تعیین میشود. این فرض در مطالعات بین (1994) و لوکیانینکو و اولیسکوویچ (2015) که در رابطه با بازار کار انجام گرفته است نیز دیده میشود. این فرض و نتایج رابطه همانباشتگی به صورت محدودیتهای صفر در ماتریس اثرات بلندمدت نشان داده میشود.
با محدودیتهای اضافی اعمالشده و تخمین ماتریس اثرات بلندمدت، فرمول شماره 14 را داریم:
مقادیر داخل پرانتز آماره تی را نشان میدهد. ردیف سوم ماتریس اثرات بلندمدت، واکنش بیکاری پس از شوکهای بهرهوری، تقاضای کار، عرضه کار و دستمزد را نشان میدهد. همانگونه که اشاره شد، با توجه به رابطه بلندمدت دستمزد و مانایی آن، اثر شوک دستمزد بر بیکاری صفر است. واکنش بلندمدت بیکاری به شوک بهرهوری منفی است. بدین معنا که شوک مثبت بهرهوری به کاهش بیکاری خواهد شد. تأثیر شوک تقاضا بر بیکاری نیز منفی است. بنابراین با ایجاد یک شوک مثبت در طرف تقاضای نیروی کار در اقتصاد، از میزان بیکاری کاسته خواهد شد. علامت ضریب شوک عرضه بر بیکاری مثبت است. بدین معنا که ایجاد یک شوک مثبت در طرف عرضه که درواقع به معنای افزایش جمیت متقاضی کار است به افزایش نرخ بیکاری در اقتصاد منجر میشود. میزان این ضریب نیز از دیگر ضرایب بزرگتر است و تمامی ضرایب نیز از لحاظ آماری معنادار هستند.
3-2- تحلیل توابع واکنش تکانه
مدلهای تصحیح خطای برداری ساختاری امکان تحلیل واکنش تکانه را نیز فراهم میکنند؛ به این شکل که بهخوبی میتوانند واکنش یک متغیر را در طول زمان به سبب شوک ایجادشده در اقتصاد نشان دهند. همچنین مدت زمانی که طول میکشد تا تأثیر شوک بر متغیر مدنظر از بین رود نیز معلوم است.
در تصویر شماره 1 توابع واکنش تکانه متغیر بیکاری به شوکهای دستمزد، بهرهوری، عرضه و تقاضای نیروی کار نمایش داده شده است. شوک بهرهوری تأثیر منفی و معناداری بر بیکاری دارد. این شوک در بلندمدت باعث کاهش نرخ بیکاری میشود. درواقع با افزایش بهرهوری نیروی کار، سودآوری واحدهای اقتصادی افزایش مییابد و بنگاهها به دنبال کسب سود بیشتر اقدام به استخدام نیروی کار بیشتری میکنند که این به معنای کاهش نرخ بیکاری است. وجود رابطه منفی بین این دو متغیر در مطالعات رحمانی و همکاران (2013) و هادیان و رضایی سخا (2009) نیز به اثبات رسیده است. شوک مثبت عرضه کار به بیکاری بالاتر منجر میشود و در بلندمدت در سطحی جدید که بالاتر از سطح اولیه است، تثبیت میشود. درواقع افزایش تعداد افراد متقاضی کار و تغییرنکردن شرایط اقتصادی، به افزایش چشمگیر نرخ بیکاری در کشور منجر میشود. شوک تقاضای نیروی کار ابتدا موجب کاهش بیکاری میشود اما پس از آن بیکاری بهتدریج افزایش مییابد و در بلندمدت در سطحی تقریباً معادل سطح اولیه به تعادل میرسد. نکتهای که باید به آن توجه کرد برآیند اثر شوکها بر متغیر بررسیشده است. همانگونه که در قسمت قبل بیان شد، برآیند تأثیر این شوک در بلندمدت بر متغیر بیکاری منفی است. شوک دستمزد در کوتاهمدت به افزایش بیکاری منجر میشود، زیرا واحدهای تولیدی به منظور کاهش هزینهها به تعدیل نیروی کار متوسل میشوند. افزایش بیکاری در دوره سوم به اوج خود میرسد، اما پس از آن کاهش یافته و از دوره پنجم به سطح اولیه خود گرایش مییابد (تصویر شماره ۲).
3-3- تجزیه واریانس خطای پیشبینی ساختاری
به کمک SFEVD سهم بیثباتی هر متغیر در مقابل شوک وارده به هریک از متغیرهای دیگر مدل تعیین میشود. با تجزیه واریانس خطای پیشبینی، قادر خواهیم بود اثر هر متغیر روی متغیرهای دیگر در طول زمان را اندازهگیری کنیم. به عبارت دیگر تجزیه واریانس خطای پیشبینی به برآورد اثر متغیرها در اثر شوک در یک متغیر در چارچوب یک الگوی عکسالعملی میپردازد (پیشبهار و باغستانی، 2017). به منظور ارزیابی اهمیت نسبی شوکهای وارده به بیکاری، تجزیه واریانس خطای پیشبینی بیکاری بررسی شد.
نتایج تجزیه واریانس خطای پیشبینی بیکاری برای افقهای مختلف به دست آمده است. بر اساس نتایج، شوکهای عرضه نیروی کار، سهم اصلی در واریانس بیکاری دارند؛ به طوری که در کوتاهمدت بیش از 60 درصد واریانس بیکاری با شوک عرضه توضیح داده میشود و در بلندمدت به بیش از 80 درصد افزایش مییابد. پس از شوک عرضه، شوک تقاضا بیشترین سهم در واریانس بیکاری را در کوتاهمدت دارد که بهتدریج از این سهم کاسته شده است؛ به طوری که در بلندمدت این سهم به 1 درصد میرسد. شوک تکنولوژی در کوتاهمدت بیش از 12 درصد در واریانس بیکاری نقش دارد که این سهم در طول زمان نوسان دارد. شوک دستمزد سهم ناچیزی از تجزیه واریانس خطای بیکاری را به خود اختصاص داده است؛ به طوری که در طول زمان سهم آن از 4/16 درصد تجاوز نکرده است.
4ـ بحث و نتیجهگیری
با توجه به اینکه مسئله بیکاری در کشور به یکی از چالشهای فراروی دولت تبدیل شده است، حل این بحران در گرو شناخت دقیق ابعاد آن و عوامل بروز این مشکل است؛ به طوری که درک پویاییهای بازار کار میتواند در تدوین سیاستهای تعدیل نوسانات اشتغال اهمیت داشته باشد. بنابراین در این تحقیق شاخصهای مؤثر بر بازار کار تجزیه و تحلیل و اثرات بلندمدت شوکهای مختلف کلان اقتصادی بر نرخ بیکاری بررسی شده است. بدین منظور از یک چارچوب ساده بازار نیروی کار اقتصاد کلان استفاده شد و الگوی تصحیح خطای برداری ساختاری به کار گرفته شد. پس از بررسی مانایی متغیرهای مدنظر، با توجه به انباشتگی همه متغیرها از درجه یک، وجود یک بردار همانباشتگی بین متغیرها با استفاده از آزمون جوهانسن جوسیلیس تأیید شد. بر اساس بردار همجمعی، رابطه برآوردشده، رابطه تنظیم دستمزدهای واقعی است که طبق آن، دستمزدهای واقعی با بهرهوری و اشتغال رابطه مستقیم و با نرخ بیکاری رابطه غیرمستقیم دارد. سپس با درنظرگرفتن قیود اعمالشده بر سیستم بر اساس رابطه بهدستآمده و تئوریهای اقتصادی، به تحلیل واکنش تکانه و تجزیه واریانس خطای پیشبینی این الگو پرداخته شد. در بین شوکهای بررسیشده، شوک بهرهوری و عرضه اثرات بزرگتری بر بیکاری دارند؛ به طوری که شوک بهرهوری در بلندمدت باعث کاهش نرخ بیکاری و شوک مثبت عرضه کار به بیکاری بالاتر منجر میشود.
به علاوه بر اساس نتایج تجزیه واریانس خطای پیشبینی بیکاری، شوک عرضه نیروی کار، بهرهوری و تقاضای نیروی کار، همه عوامل مهم تعیینکننده بیکاری در درازمدت هستند، اما مهمترین عامل تغییرات بیکاری، شوکهای عرضه است که در طول زمان این سهم افزایش مییابد که با توجه به ساختار جوان جمعیتی کشور، این نتیجه منطقی به نظر میرسد. به طور کلی، نتایج نشان میدهد بیکاری در کشور با یک عامل تعیین نمیشود، بلکه ترکیبی از شوکهای بهرهوری، تقاضا و عرضه نیروی کار در تعیین بیکاری نقش دارند. با توجه با اینکه شوک مثبت تکنولوژی باعث افزایش بهرهوری، اشتغال و دستمزد واقعی میشود میتوان با ورود تکنولوژیهای پیشرفته، ارتباط نظام آموزشی با بازار کار، آموزش ضمن کار و آموزشهای فنی و حرفهای، زمینه افزایش بهرهوری نیروی کار و درنتیجه کاهش نرخ بیکاری را فراهم کرد. اما از آنجایی که عامل اصلی بیکاری مربوط به شوکهای عرضه نیروی کار است، باید با اولویتدادن به طرحهای اشتغالزا و رونق بخش تولید از تبعات این معضل کاست.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
همه اصول اخلاقی در این مقاله رعایت شده است. شرکت کنندگان اجازه داشتند هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. همچنین همه شرکت کنندگان در جریان روند پژوهش بودند. اطلاعات آن ها محرمانه نگه داشته شد.
حامی مالی
این مقاله حامی مالی ندارد.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در طراحی، اجرا و نگارش همه بخشهای پژوهش حاضر مشارکت داشتهاند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.